این رژیم با مرزنشینان چه برخوردی دارد؟
ایران به گمان پانزده استان مرزی دارد. از این استانها که گذر می کنی گویی به کشور دیگری رفته ای.سدها شهر مرزی (جز یکی دو تا شان) در فقر و محرومیت ،تبعیض و ستم رژیم می سوزند.این شهرها بارها بیش از شهرهای بزرگ دچار فقر و فشار اقتصاد بیمار هستند. رژیمهای خودکامه با محروم نگاه داشتن این مردم و آگاه نکردن ایشان گمان برده اند که توانسته اند آنها خاموش و امنیت برقرار سازند. اما مردم زیر ستم و محروم این استانها با همه سختی ها فقر و تبعیض به دانشگاهها رسیدند و روز بروز آگاه تر شدند.
امروز دیگر آسان نمی توان مردم آگاه و باسواد این استانها را فریب داد. دیگر نمی توان این مردم را با وعده های دروغ و پوشالین غارت کرد و برجایشان نشانید.آذربایجان ها ، خراسانها، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کردستان،ایلام و کرمانشاه،خوزستان و بوشهر و گرگان(ترکمن صحرا) همگی مشکل دارند. مردم محروم این استانها سالهاست که زیر بار اعدام و خفقان رژیم ایران شکسته اند.
بیداد رژیم آخوندی بر مذاهب دیگر
اهل تسنن که همگی امامان ایرانی دارند و هرگز مانند شیعیان سیاست زده نیستند ،امروز دچار اعدام،زندان و تبعید رژیمند. کردستان ایران که یکی از اصیل ترین و زیبا ترین فرهنگهای ایران باستان را در خود جای داده است مرتّب دچار اعدامهای متوالی و گروهی به بهانه های واهی است. تیر انداختن بی هدف به کردها در جاده ها و کوهها به بهانه قاچاق کالا، تفریحی برای مزدوران سپاهی شده است.
شکار برادران اهل سنت وسیله سپاه دیگر در این استان اخبار عادی و روز مره شده است. گویی که مردم کرد ایران بارها به سپاه گوشمالی داده اند ، اما خشونت، فقر و مرگ و اعدام ، هدیه رژیم به مردمان دیار سورنا و رستم فرخزاد است.
در سیستان و بلوچستان و هرمزگان و گلستان (ترکمن صحرا) هم اهل تسنن بسیارند، این استانها هم در ۳۵ سال رژیم آخوندی اعدام و خشونت را با تمام وجود حس کرده اند. به بهانه جدایی طلبی بسیاری از آزادیخواهان را به جوخه اعدام سپردند، اما مردم ایران می دانند که “اگر رژیمی به مردم خدمت نکند اعتراض حق مردم است”. و اگر عاملی موجب جداطلبی و تجزیه طلبی است، رفتار خشم آلود، غرض آمیز، خرافاتی، و ضد ایرانی رژیم است.
اعتراض به بیداد حق است
دادخواهی و اعتراض حق مظلوم است. بیداد رژیم همگان را به اندیشه اعتراض کردن و دادخواهی می اندازد. ایران سده هاست که بخاطر مذهب دچار درگیری است. روزگاری شیعیان در اقلیت بودند و بدانها ستم می شد، روزگاری نه چندان دور تیمور گورکان ،خاقان تورک ،شیعیان را مشرک می دانست و بسیاری را از دم تیغ گذرانید.اما نه جهان امروز جهان زور و شمشیر آن روزگاران است و نه کسی مانند گذشته برای مذهب تره خرد می کند.
مذهب یک بهانه است
همگی جنبشهای اعتراضی ایرانیان در صدر اسلام وسیله مذهب اداره می شد. علویان و تشیع، بابک و آیین مهر،حسن صباح و اسماعیلیه و… همگی جنبشهای ستم ستیز ایران، مذهب را دستاویز اعتراضات خود قرار دادند. امروز هم شیعه و سنی بهانه است. مردم، آزادی و برابری می خواهند. امروز اگرچه تبعیض بین ایرانیها بسیار است اما یادمان نرود که : همه ایرانیان در بند فشار و تنگنای رژیم آخوندی هستند. به همه زنان در همه جای ایران ستم شده است. به جرم زن بودن یا سنی بودن شلاق بخوری و تحقیر شوی در نهایت نتیجه یکی است: این رژیم غارتگر و بی مسئولیّت است.
این رژیم به نزدیکترینهای درون خود هم رحم نمی کند. آن چه این رژیم را از “کره شمالی ” متمایز می کند فقط “نفت ” است ، نفت نبود شاید وضع ایران از کره هم بدتر بود! کمونیسم و تشیع در این دو حکومت یک “بازیچه ” است. ایدئولژی این رژیم “ماندن در قدرت به هر قیمت” است.
ماندن در قدرت و بهای آن تجزیه ایران
افغانها به “شاه سلطان حسین” ، شاه فاسد صفوی نامه نوشتند و دادخواهی کردند. از ستم حاکم هرات گفتند و خواستند که او را عوض کند. اما شاه که در نادانی و خرافات غرق بود تقدیر کشور ایران را بدست آخوندها سپرده بود و با بی خردی بر ماندن حاکم ستمکار بر افغانها پافشاری کرد. افغانها هم لشگری تشکیل دادند و ابتدا افغانستان را آزاد کردند وسپس به ایران تاختند و دودمان صفوی را بباد دادند.
این اولین بار بود که قوم افغان خود را به ایرانیان بعنوان یک قدرت شناساندند و در واقع افغانستان از ایران جدا شد. بی خردی یک شاه فرومایه ایران را سالها به عقب برد. شاه سلطان حسین تا آخرین دم به اسطرلاب و دعا پناه آورده بود و هرگز از خردی که شایسته “شاه ایران” است بهره نداشت . سالها گذشت تا نادرشاه لایق که ژنرالی دلیر از “عشایر ترکمن” بود ، به بیداد بر خاست و خواری ملت ایران را پایان داد.
امروز “آقا ” هر جنایتی می کند که در قدرت بماند.به فارس،کرد و لر ، ترکمن و عرب و بلوج و تورک رحم نمی کند. همه اقوام مرزهای ایران در ستم، فقر و عقب ماندگی می سوزند. همگی معترضند و دادخواه؛اما رژیم آنها را به جوخه اعدام می سپارد.در سالهای اخیر بارها دیده ایم که رژیم به انتقام یک درگیری ، خانواده و نزدیکان دشمنان خود را اعدام کرده است. در کجای دین اسلام شما نوشته است که ” می توان به انتقام ، اقوام و نزدیکانِ دشمن خود را اعدام کرد”؟
(۱۶ جوان زندانی در اقدامی بربر وار ، به تلافی کشته شدن ۱۶ سپاهی در سیستان ، به دار آویخته شدند. براستی اگر حتی یکی از این اعدامیها بی گناه اعدام شده با شد ، پاسخ گوی پدر و مادر زجر کشیده شان چیست؟)
ترور دادستان زابل
بدنبال کشته شدن ۱۶ سرباز سپاهی در سراوان ،داد ستان زاهدان اقدام به اعدام تلافی جویانه ۱۶ جوان زابلی کرد که بیشتر آنها موقع دستگیری ۱۷ سال داشتند و تنها دلیل رژیم برای دستگیری آنها رابطه فامیلی با “ریگی” بوده است. رژیم به نوعی این جوانان را گروگان گرفت و پس از کشته شدن سربازانش در درگیری با نیروهای شبه نظامی که به پاکستان گریختند ،با بزدلی و درماندگی ۱۶ جوان بلوچ را دست جمعی اعدام کرد.
بدنبال این اعدامها از طرف رژیم ،دادستان زابل ترور شد و ظاهرا این داستان برادرکشی ادامه دارد.رژیم هم اکنون بیش از ۲۰ نفر زن و مرد را در صف محاکمه به بهانه ترور دادستان قرار داده است.
در کردستان و همه جا
(اعدام در کردستان داستان تازه ای نیست… چه باید کرد؟ اعدام دسته جمعی جوانان معترض در مرزها نشانه چیست؟؟؟)
در کردستان هم ترورها و اعدامهای مشابه همیشه بوده است.در همه جای ایران، در همین تهران هم می توان دادستان و سپاهی خونخوار و جانی چون ” سعید مرتضوی” یافت. همه در همه جای ایران باید بدانیم که این رژیم شمشیر را از رو بسته است. اما نکته سنگینی که می ماند آن که :«چرا ستم خامنه ای به مرزنشینان بیشتر است؟. چرا استانهای مرزی محروم و در فقر شدید هستند؟. آیا قصد و غرضی است که خوزستان و بوشهر زرخیز، مردمی فقیر داشته باشند؟. آیا قصد و غرضی است که باید مرزنشینان ایران در فقر و ستم باشند؟.
من اگر خانواده ام را بخاطر “خشم” آقا از دست داده باشم باید به چه کسی مراجعه کنم؟ مرجعی برای رسیدگی برای ستم و بیداد خامنه ای نیست؟!، مردم کرد و بلوچ را به جنگ با برادران خود وا داشتید،آیا اگر فقر و تبعیض در این استانها نبود، باز هم لازم بود کسی مانند ریگی قیام کند و با قساوت هموطنان خود را بکشد؟ در حالیکه گمان می کرد؛ “چون به او ظلم شده ،حق با اوست”.اما ریگی به راه نادرستی رفت و حتی همشهریان خود را هم کشت.
امروز رژیم در حال تحریک و تهدید اقوام مرزنشین است و گویی می خواهد مرزهای ایران را به آشوب بکشد.در دل همه اهل سنت ، خشم و اندوه ظلم سی ساله رژیم و بیداد اعدامهای تلافی جویانه نقش بسته است. دور نخواهد بود اگر همچون دوران صفوی ،آتش ستم «سلطان خامنه ای» ،مرزهای ایران را به قیام و خونخواهی بکشاند.