توپی که همیشه در زمین حریف است!
اقتصاد در ایران توپی است که همیشه در زمین حریف است. زمانی که در سال ۱۳۹۰ خامنه ای درباره بحرین شکر فشانی می کرد گروهی از حضار جلسه از او درباره افزایش نرخ دلار پرسیدند و او براحتی پاسخ داد : « مسأله دلار هم البته مهم است ! » و در ادامه زر افشانیهایش ، دوباره به بحرین پرداخت! این یعنی همان اقتصاد خرکی خمینی و بس! در حالیکه اقتصاد مبنا و هدف تمامی معادلات سیاسی جهان است و قدرتهای نظامی دیروز به قدرتهای اقتصادی بدل شده اند ، ایران که تا پیش از انقلاب اسلامی چشم اندازی مشابه کره جنوبی برای اقتصادش داشت ، ناگهان به پرتگاه جمهوری اسلامی افتاد و امروز باید با کشور سودان مقایسه شود.
اما سران جمهوری اسلامی بی کفایتیها و دزدیها و چپاول اموال و ثروت مردم و نسلهای آینده را دلیل سقوط اقتصاد ایران نمی دانند! آنها دلیل این همه مشکلات را « دشمنان » خارجی همانند امریکا و اسرائیل می دانند. جالب است که همین امریکا و اسرائیل از بزرگترین شرکای تجاری شاه بودند و امروزه هم با هرکشوری که روابط اقتصادی دارند، باعث موفقیت آن کشور شده اند. این جهان غرب همان جهانی است که روزگاری ایران را دوست و شریک تجاری خود می دانست، پس ایراد از خود ماست که با شعارهای توخالی و پوچ فقر و سقوط را به ایران هدیه کردیم.
آنچه غم انگیز و نگران کننده است که پس از ۳۷ سال ، هنوز هم فرافکنی و دشمن تراشی رهبر رژیم اسلامی وجود دارد. او هنوز هم امریکا را دشمن می نامد و وانمود می کند که میان جمهوری اسلامی و امریکا جنگ سیاسی و اقتصادی وجود دارد. این ماهیت فرافکنی و دشمن ساختن آخوند به چه درد می خورد؟
استکبار ستیزی دروغین چه سودی دارد؟
انحراف افکار مردم از واقعیات و مشکلات موجود جامعه و بطور خلاصه ، فریب مردم اولین هدف شعارهای استکبار ستیزی رژیم آخوندی است. این همانند آن است که سفره ای از خوراک خوشمزه پهن باشد و شما دوستانتان را به تعریف کردن خاطراتشان موقع خوردن تشویق کنید و ایشان هم غذا را فراموش کنند و شما سهم ایشان را بردارید! روشی ساده برای برداشتن همه ی سهم و چپاول!
در حالیکه مردم فریب خورده با شعارهای استکبار ستیزی مشغولند و هیجان زده از دشمن فرضی شان اعلام تنفر می کنند، دزد واقعی و دشمن اصلی ایشان در خانه و کاشانه شان در حال مکیدن خونشان است.
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
احتمالاً ایده استکبار ستیزی از حزب توده به مجاهدین خلق و روحانیت سیاسی دوران شاه منتقل شده است. بسیار عجیب است که مشکلات ایران بیشتر از آخور روسیه آب می خورد ولی امریکا را علم کردند. حتی می بینیم که انگلیس هم با وجود این همه خیانت ، روابط کمابیش حسنه ای با ملایان دارد. این استکبار ستیزی و بهتر بگوییم امریکا ستیزی ، چیزی جز دروغ به مردم و تحمیر توده ها نیست. مقایسه کره شمالی با کره جنوبی کافیست که ما را از اشتباهات سیاسی ۳۷ سال گذشته آگاه سازد.
مردم کره شمالی گمان می کنند که « در بهترین کشور جهانند و در حال مبارزه با استکبار جهانی او را به زانو در آورده اند! » آیا این عبارت آشنا نیست؟ ایرانیها هم اتفاقا گمان می کنند که استکبار را به زانو در آورده اند!
براستی که به زانو در آمده است؟ نسلها و انسانها آمدند و رفتند و در طول ۳ نسل که از انقلاب شوم اسلامی گذشته است ، تنها کسانی که به زانو در آمده اند مردم بیچاره و فقیر ایرانند!
تبعیض شدید طبقاتی در سالهای اخیر
اشتباهات متعدد و پشت سر هم اقتصاد ندانان دولت جمهوری اسلامی ایران را به روزهایی سیاه و غم انگیز در رکود فزاینده رسانده است. امروز کارخانه ها و انبارها پر از کالا هستند ولی خریداری برای این کالاها نیست. صنعت ساختمان هم با رکودی بزرگ مواجه هست و حتی برای اجاره هم میزان تقاضا بشدت کاهش یافته است. براستی با وجودی که گروه بزرگی از جوانان ایرانی در آستانه ازدواج و تشکیل خانواده بودند، چه شد که ایران به این رکود فزاینده رسید؟
پاسخهای مختلفی برای پرسش بالا وجود دارد.
نحست آنکه نقدینگی موجود در دست مردم بازدهی ندارد چرا که دستمزدها بسیار اندک است و طبقه متوسط کارگر و کارمند تنها شاید بتوانند اتاقی برای باران نخوردن و نانی برای نمردن تهیه کنند. زندگی با ۲۰۰ تا ۳۰۰ دلار در ماه در شهرهای ایران با هزینه مسکن و خوراک بالا فقط به بخور و نمیر می رسد و کوچکترین هزینه اضافی مانند درمان و دارو را هم بر نمی تابد و کارگران ایرانی اگر دچار بیماری شوند چندان کاری از ایشان برنمی آید!
این است حقیقت جمعیت اکثریت شهرهای ایران ! ولی در آن سوی دیوار نا مرئی تبعیض ، جمعیتی ۱۰ درصدی از ثروتمندان و نوکیسگان وجود دارند که اولا تصور می کنن که همه ایران مانند ایشان در ناز و نعمتند! و دوم اینکه گمان می برند که این ثروت با آورده به ایشان احترام و عزت میدهد.
اما برخلاف اندیشه گزاف این نو کیسگان ، نه آبرو و عزت خریدنی است و نه اینکه مردم ایران مانند ایشان در ناز نعمتند! آمارها و مشخصه های اقتصادی ایران از فقر و رکودی فزاینده خبر می دهد و بر خلاف ادعای گروهی که سر در برف فرو برده اند ، گروه بزرگی از جمعیت ایران از چرخه تقاضا برای کالاهای مختلف کنار رفته اند و این خروج طبقه متوسط از چرخه اقتصاد چیزی جز رکود را ببار نیاورده است.
چشم انداز اقتصاد ایران تاریک است
هرچند گروهی به دلارهای نفتی پس از پایان تحریمها دل بسته اند ولی چشم انداز اقتصاد ایران به دلایل زیر بسیار تاریک است. تمامی دلایل زیر حاصل سالها بی توجهی رهبران رژیم اسلامی و اقتصاد خرکی آنهاست :
۱) عدم اعتماد خارجیها برای سرمایه گذاری بدلیل نبود امنیت در ایران برای سرمایه گذاران خارجی. سرمایه گذاران خارجی به چه امیدی بیایند در حالیکه ۳۷ سال بر ضد خارجیها تبلیغ شده است و مردم ایران خارجیها را دشمن خود می دانند؟ هر لحظه ممکن است عده ای از دیوار سفارتی بالا بروند و میلیونها دلار سرمایه گذاری افرادی بباد رود! بنابراین ریسک سرمایه گذاری در ایران بالاست.
۲) نبود رهبری و محوریت مشخص اقتصادی و تضاد سیاستهای دستگاههای مختلف. مجلس ، وزارتخانه ها ، سپاه ، گمرک ، بنیادها ، بیت رهبری و سپاه پاسداران تنها تعدادی از متولیان اقتصاد اسران هستند. مجامعه قدرتمندی مانند مجمع جهانی اهل بیت در پوشش فعالیت مذهبی به یکی از بزرگترین بازیگران اقتصاد ایران بدل گشته است. این نبود هماهنگی میان دستگاههای مختلف چه در قانون گذاری و چه در اجرای قانون به کاهش بازدهی و نا موفق بودن اقتصاد ایران انجامیده است.
۳) حذف مردم از چرخه اقتصاد. علاوه بر حذف طبقه متوسط و سقوط ایشان به خط فقر که نتیجه اش پایان تقاضا برای کالاهای مختلف و رکود بوده است، بازرگانان جزء که مبتکران و مولّدان بازرگانی هستند از دسترسی به اطلاعات و امکانات بازرگانی محروم شدند و در رقابت نا برابر با بخشهای دولتی و شبه خصوصی وابسته به دولت ، نا امیدانه کنار رفتند.
۴) یکی از مهم ترین عوامل رکود فعلی در ایران ، پایین بودن دستمزدها بخاطر ریخت و پاش بودجه است. بازدهی بودجه ایران بسیار پایین است و کمترین توجهی به پایین بودن جیره کارمندان و کارگران نیست. خدمات دولتی هم قسمت ناچیزی از بودجه را شامل می شود. اما قسمت بزرگی از بودجه برای بنیادها و سازمانهای مختلف مذهبی هزینه می شود که در آن بنیادها کاری بجز مفت خوری و دروغ سالاری پیدا نمی شود.
۵) عدم شفافیت آماری و دروغ به سرمایه گذاران از عوامل مهمی است که امنیت سرمایه گذاری در ایران را به حداقل رسانیده است. این عدم امنیت باعث شده است که سرمایه گذاران ترجیح بدهند یا در ایران سرمایه ها را به بانکه بسپارند و به سود ریالی آن بسنده کنند و یا سرمایه های خود را از کشور خارج نمایند تا بتوانند از مزایای اقتصادهای شفافتر در دیگر نقاط جهان استفاده نمایند.
۶) تمامی عوامل بالا حاصل نبود دمکراسی و رسانه های افشاگر است. با وجود دموکراسی و پاسخگو بودن دولتها این عوامل بالا خود بخود کاهش خواهد یافت و براحتی می توان آنها را حل کرد. اما رژیمی تمامیت خواه که مخالفتها را بر نمی تابد و هدفش به منافع شخصی عده ای در مرکز حاکمیت محدود است، نه می خواهد و نه می تواند عوامل بالا را تعمیر و تصحیح نماید.
بنابراین هر چقدر هم پالانی زیبا برای خر انتخاب کنند ، خر همان خر است و جمهوری اسلامی اقتصادی تاریک و راکد را در چشم انداز آینده خویش خواهد داشت.