پیشتر نگارنده در طی مقاله ای با عنوان ” اتحاد ملی، تنها راه رهایی از چنگال حکومت استبدادی است” به میزان اهمیت اتحاد و همبستگی مردم با یکدیگر و تأثیر به سزای آن در مقابله با رژیم، پرداخته است. در بخشی از آن مقاله اینچنین نگاشته شده بود که: ” به راستی مردمان یک کشور بزرگ و پُر جمعیت چون ایران، بدون داشتن اتحاد و همدلی، چه خیزش و مبارزه ای را می توانند به پیش ببرند؟
برای مثال چنانچه مردم شیراز قیام کرده و دست به تظاهرات و اعتصاب بزنند ولی مردمان شهرهایی چون یزد و اصفهان و تهران ایشان را حمایت نکرده و به جنبش آزادی خواهی مردمان شیراز ملحق نشوند، چه بر سر اعتراضات مردمان شیراز خواهد آمد؟ آیا حکومت اسلامی به آسانی جنبش مردمی شیرازی ها را سرکوب نخواهد کرد؟
همدلی و یکرنگی و اتحاد داشتن برای رسیدن به یک هدف مشترک، تنها راه رسیدن به آزادی و رهایی از چنگال حکومت ضد انسانی است؛ چنانچه چون حالا و تمام سال های گذشته، مردمان ایران زمین با یکدیگر همدل و همصدا نبوده و به جای دوستی و مهربانی، تُخم کینه و نفاق بکارند؛ هیچ راهی برای خلاصی از شر وجود این رژیم نکبت بار وجود ندارد.
در طی سه دهه گذشته، رژیم جنایتکار اسلامی با فریفتن مردمان و پاشیدن بذر دشمنی در میان قومیت های گوناگون ایران زمین، حس اتحاد و همدلی را در میان ایرانیان از بین برده و مردم را نسبت به یکدیگر بی اعتماد نموده است؛ به صورتی که هیچ کسی، سخن فرد دیگری را باور نکرده و همگان بر این باورند که هم میهن شان قصد فریب دادن ایشان را دارد و همین امر سبب می شود که دو ایرانی که شناختی از یکدیگر ندارند، چه در داخل و چه در خارج از کشور، هر یک نسبت به دیگری بی اعتماد بوده و به جای سخن از دوستی و همراهی گفتن، از یکدیگر فاصله بگیرند. ”
هر آنچه که در آن مقاله یاد شده نگاشته شده عین حقیقت و نتیجه کاوش و بررسی های شخص نگارنده است؛ البته باید گفت که هر ایرانی اگر مدتی داخل ایران زندگی کرده و با مردم در جامعه برخورد داشته باشد، متوجه آنگونه کردارها و رفتارهای تفرقه آمیز که موجب ایجاد دشمنی ها و کدورت های سهمگین می شوند، خواهد شد.
نگارنده در مقاله ای دیگر به نام ” برای رسیدن به آزادی، ایرانیان محکوم به همبستگی می باشند ” به موضوع اختلاف نظر ها و مشکلات و دعواهای میان اعضای گروه های مختلف اپوزوسیون مخالف رژیم پرداخته و در جایی از آن مقاله اینچنین نوشته شده،: “مخالفت و وجود دیدگاه های متفاوت، نشان پویایی فکری یک جامعه است و اگر تمامی مردمان یک جامعه با همه چیز موافق باشند باید به سلامت پندار آن ملت شک نمود.
وجود دیدگاه های مخالف امری عادی و غیر قابل پیشگیری است. در کشورهای دموکراتیک، قدرت گروه های مخالف است که در سرنوشت مردمان تأثیر به سزایی دارد و شاید بتوان این یادواره مشهور پارسی را در رابطه با موضوع یاد شده به کار برد که می گوید: “دشمن دانا بلندت می کند / بر زمینت می زند نادان دوست”.
ایرانیان و به خصوص گروه های فعال و مخالف حکومت اسلامی نیاز دارند تا بیاموزند که در این برهه دردناک از زمان، باید دشمنی ها، اختلاف نظر ها و مخالفت های شخصی را برای رسیدن به هدفی بزرگ تر و ارزشمند تر که همانا آزادی ایران است، کنار گذاشته و یکدل و یکصدا در یک راه گام بردارند. تمامی گروه های مخالف حکومت اسلامی که خواستار سرنگونی نظام هستند بایستی متحد شده و در یک صف بایستند و جملگی به رژیم جنایتکار اسلامی حمله کنند تا این اژدهای هفت سر از پای افتاده و نابود شود.
گروه های مختلف اپوزوسیون اعم از افراد و گروه های شناخته شده و وبلاگ نویسان و فعالین گمنام، باید چون اعضای یک خانواده گِرد هم آمده و مخالفت ها و دشمنی های گذشته را به دست فراموشی سپارند و تمامی توان و انرژی شان را نه برای دشمنی و بر علیه یکدیگر گفتن و نوشتن، بلکه برای به زیر کشیدن رژِیم اسلامی و سید علی خامنه ای، به کار ببندند. تا زمانی که بیشتر ایرانیان چون حالا، تنها به فکر خود و منافع شخصی شان می باشند و دشمنی ها و مخالفت ها را مقدم بر سرنوشت وطن و مردمان دربند ایرانی می شمارند، همچون سه دهه گذشته اپوزوسیون قدمی پیش نخواهد رفت و همواره درجا خواهد زد.
شوربختانه اعضای اپوزوسیون، به هیچ روی تذکر های پشت سر هم و یادآوری دل سوختگان و منتقدین به عملکرد خود و همچنین توصیه های دوستانه آنان را نادیده گرفته و همچون گذشته به تک روی و اجرا کردن اندیشه های یک سویانه و یک قطبی خود ادامه می دهند.
به گفته دیگر، هرکدام از گروههای سیاسی با نادیده گرفتن فعالان دیگر سیاسی، تنها به خود و هدف های گروه خود می اندیشند. همین تکروی، موجب گردیده که مردم درون ایران توجهی بدانان نداشته باشند و برای رژیم، این تکروی و قطبی بودن نهایت خشنودی و آرزوست.
به راستی چه رخدادی باید پدید آید تا گروههای اپوزوسیون دریابند که اکنون زمان حمله به یکدیگر و مُچ گیری نیست، بلکه امروز، زمان اتحاد و همدلی و همبستگی برای سرنگونی رژیم استبدادی حاکم بر ایران است. اگر آقایان و بانوان فعال و شناخته شده ای که تمام انرژی شان را صرف تهمت زدن و دشنام دادن و مقصر جلوه دادن گروه های مخالف خود می کنند، همان انرژی را صرف مبارزه با رژیم و رسوا ساختن نظام خودکامه آخوندی در نزد جهانیان کنند، آن حکومت نعلینی، یک روز هم دوام نخواهد آورد.
بدیهی است که اگر گروهی در گفتگو و مصاحبه و یا پخش اعلامیه های خود مطالبی را پخش و انتشار دهد که در ورای دموکراسی و مخالف راه و روش رسیدن مردم ایران به آزادی و دموکراسی باشد؛ باید انتظار و شجاعت انتقاد و خرده گیری گروههای دیگر، رسانه ها و نویسندگان را داشته باشد؛ نه این که روشهای نادرست و ضد ملی آنها نادیده گرفته شود و دیگران لب به انتقاد و بد گویی از عملکرد ایشان، نگشایند.
به هر روی، برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، نیاز به اتحاد و همبستگی همگانی است. همان گونه که گفته شد نباید هدف از میان به در کردن گروههای دیگر و کینه توزی و انتقام شخصی باشد. ولی باید آن چنان آزادمنش و دمکرات بود که انتقاد های سازنده و خرده گیری بر اشتباهات و گفتار و عملکرد نادرست را پذیرفت. انتقاد سازنده باید بحث های روز ما را تشکیل داده و هرکدام از فعالین سیاسی قدرت تحمل و پذیرش آن را داشته باشند.
تا زمانی که این جنگ های کهنه و کینه و کدورت های قدیمی، پوسیده و تاریخ مصرف گذشته بحث های روز ما را تشکیل دهند و فعالین بنام و بزرگان عرصه سیاست ایرات زمین که خواهان براندازی رژِیم کنونی می باشند به جای تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی و یا رسیدگی به شرایط اسفناک نرگس محمدی های قهرمان، در حال مشت و لگد پراکنی به سوی یکدیگر باشند؛ نه تنها رژیم هر روز قوی تر و پایه هایش استوار تر خواهد شد، بلکه آزادی خواهی و مبارزه برای رهایی از چنگال استبداد نیز لوث شده و معنای خود را از دست می دهد.