-کودکان کار از دید یک نویسنده خارجی:
“کودک پدر مَردان است” جمله مشهوری از ویلیام وُردوُرس است که نیاز به کودکان برای ساختن ملت و جامعه ای سالم را نشان می دهد. کودکی نخستین مرحله پَس از شیرخوارگی است. این دورانِ شکل گیری در زندگی انسان است به خاطر اینکه ذهن کودکان بسیار نرم، پذیرا و قالب پذیر می باشد.
ذهن کودکان همچون گل سفالگری است، باید در راهِ درستی شکل بگیرد. یک کودک معمولن باید از دوران کودکی اش، روزهایش با خانواده، معلم، دوستانش و… لذت ببرد، این زمانی است که اثرات خوب و طولانی مدت، در ذهن کودک جمع آوری می شوند. دوران کودکی بهترین زمان برای پرورش روحی، عقلانی و حمایت احساسی است اما قانون طبیعت توسط “کار کودکان” خطرناک، بلج شده است.
هر کودکی حق دارد که از دواران کودکی اش لذت ببرد اما متأسفانه تعدادی از کودکان مجبور به کار کردن می شوند، دویست و پنجاه میلیون کودک کار در دنیا وجود دارند؛ به خاطر فقر، والدین بی پول کودکان شان را مجبور به کار می کنند تا وضعیت اقتصادی خانواده را بهبود بخشند.
این عمل شوق و استعداد را در کودکان پنهان می کند، تمایل شدیدشان برای رفتن به مدرسه توسط والدین از بین می رود، این سبب می شود که ملت ها ذهن های خلاق بسیاری را از دست بدهند. کودکان از تحصیل محرومند و مجبور به کار در شرایطی خطرناک! از آن ها بسیار کار می کشند و حقوق شان را کمتر از حد معمول می دهند، آن ها واکس می زنند، خانه تمیز می کنند، هتل تمیز می کنند، در مزارع کار می کنند و…
– کودکان کار در ایران:
نگارنده در رابطه با کودکان کار و وضعیت اندوه بار زندگانی شان، تا کنون چندین مقاله نوشته اما در هیچ کدام تعریف مشخصی از “کودک کار” ارائه ننموده است؛ بنابراین در طی این مقاله با تعریف “کودکان کار” و همچنین شرح کوتاهی از روزمرگی های دردناک شان آشنا می شوید.
لطفن چنانچه پس از خواندن این مقاله دِلتان به درد آمد و توانایی کمک کردن بدین کودکان بینوا را دارید، با بنیاد کودک ایران تماس گرفته و به اندازه توان تان، کودک یا کودکانی را مورد حمایت خود قرار دهید.
بنیاد کودک به کودکان و نوجوانان محروم و فقیر ایرانی، امکان تحصیل و دانش اندوزی را داده و به ایشان شانس تازه ای برای زندگی جدیدی می بخشد؛ زندگی که در آن کودک یتیم و ماتم زده دیروز، بزرگسال تحصیل کرده و آینده دار فردا خواهد گشت و سختی ها و درد هایش، کم و کم تر خواهند شد.
کودکان درمانده و بی پناه کار، با عقده های روانی رشد کرده و نفرتی عمیق از جامعه و مردمانش در قلب ایشان ریشه می دواند که بعدها در بزرگسالی شان، دلیل اصلی ارتکاب جرایم وحشتناکی به دست این کودکان بیگناه است. انسانیت حکم می کند که ما باید به کمک ایشان بشتابیم.
چنانچه ما همچون همیشه و نسبت به هر رخداد تلخی که در چند قدمی مان صورت می گیرد، بی تفاوت باشیم و چشمان مان را بر روی هر حقیقت دردآوری ببندیم و به جای فریاد اعتراض بر آوردن با سکوت سرسام آوری پاسخ هر نامردمی را بدهیم، هیچ تغییری در زندگانی های مان شکل نخواهد گرفت و تا زنده ایم باید بابت نفس کشیدن زیر سایه اختناق و استبداد، زجر بکشیم؛ بالاخره باید این انقلاب را از یک نقطه ای آغاز کرد و آن نقطه باید جایی، درون هر انسانی باشد.
عده ای در رابطه با کمک به کودکان کار می گویند: “نمی شود به کودکان کار و محروم کمک کرد زیرا تعداد کودکان کار و یتیم و فقیر بسیار زیاد است، هر چند تایی شان را هم که نجات بدهیم، باز چند هزار نفری باقی می مانند، پس باید نشست و دید که چه خواهد شد.!”
کسانی که اینگونه می اندیشند، همان مردمانی هستند که می گویند: “ظلم و ستم و دیکتاتوری در همه جای دنیا هست، گرانی در تمامی کشورهای جهان بیداد می کند و بیکاری گریبان جهانیان را گرفته است؛ ایران ما هم یکی از کشورهای جهانِ غرق در مشکلات می باشد و کاری از دست ما برای نجات وطن مان ساخته نیست.”
اینگونه استدلال ها را تنها می توان از زبان انسان های ترسو شنید؛ انسان هایی که از انجام هرگونه حرکت تازه ای هراس داشته و از تغییر وحشت دارند. کسانی که حاضر نیستند به صورت جهان پیرامون شان دست زده و ترکیبش را به هم بریزند؛ کسانی که به هر فاجعه ای عادت کرده و به هر خفت و ذلتی، فقط به قیمت چند روز بیشتر زنده ماندن تن می دهند.
در ایران چهار تا پنج میلیون کودک کار وجود دارد و جمعیت کشور ایران، بیش از هفتاد میلیون نفر است. اگر هر ایرانی، صد تومان برای کمک به کودکان محروم و فقیر ایرانی، به حساب بنیاد کودک بریزد؛ آینده تمامی کودکان کار تأمین خواهد شد و آن بینوایان دیگر شب و روزشان را در پارک ها و خیابان ها و کوچه های سرد و تاریک، نخواهند گذراند.
یا اگر ایرانیانی که هر ساله به زیارت مکه می روند، پولی را که خرچ سفر به عربستان می نمایند، به دست مسئولین بنیاد کودک برسانند؛ هزینه چندین سال زندگی بسیاری از کودکان تحت پوشش بنیاد فراهم خواهد آمد. اما تمامی این انسان دوستی ها نیازمند یک اتحاد و همبستگی ملی می باشند و بدون اتحاد، همچون امروز و سال های گذشته، هیچ کاری به پیش نخواهد رفت.
کودکان بینوای کار، با دنیای کودکان غریبه اند؛ از لذت ها و شادی ها و بازی های دوران کودکی محروم گشته و تا چشم باز نموده اند، خود را در لا به لای جمعیت بی رحم و سنگدل آدم بزرگ ها پیدا کرده اند و برای فروختن یک بسته آدامس، هر روز چندین متر در پس هم میهنان شان، می دوند. به گمان نگارنده مظلوم ترین و بی دفاع ترین و آسیب پذیرترین قشر جامعه امروز ایران، کودکان بینوای کار هستند که وضعیت زندگی شان، دل هر انسانی را به درد می آورد.
تعریف کودکان کار:
کودکان کار به کودکان کارگری گفته میشود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته میشوند. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیتی استثماری تلقی میشود.کار کودکان بسیار معمول است و میتواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپیگری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی (مانند فروش غذا) یا کارهای نامتعارف باشد.
ناپذیرفتنی ترین شکل های کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و تن فروشی کودکان است. موارد کمتر جنجالی و معمولن قانونی (با بعضی محدودیتها) شامل کار کشاورزی در ایام تعطیلی مدرسه (کار فصلی)، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و همچنین بازیگری یا آواز خوانی کودکان میباشد.
کار کودک در درجات مختلف در طول تاریخ وجود داشت اما با آغاز سواد آموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت. کار کودکان همچنان در جاهایی که سن ترک مدرسه پایین است شیوع دارد.
بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی میشوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیوننفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند. قاچاق انسان از راههای عمده وارد کردن این کودکان به بازار است. به جز کارگری بردهوار، روسپیگری و فروش اعضای بدن کودکان، از دیگر سرنوشتهای کودکان قاچاق است.
برگردان بخش انگلیسی مقاله از: http://www.preservearticles.com