۲۹ اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت کشورمان بر هر ایرانی میهن پرست گرامی باد ۱۸

نفت یک فراورده پرارزش

نفت، طلای سیاه و یا بلای جان و از میان رفتن ‌آزادی و به بند گرفتن ملت ایران چه حکایت و داستان های تلخ و شیرینی را به دنبال داشته است؟. ۲۹ اسفند روز یادآوری به ثمر بخشیدن تلاش و کوشش کارگران و زحمت کشان شجاع و میهن دوست صنعت نفت است است که به خواسته و ندای دکتر محمد مصدق، مدتها دست از کار کشیدند، و در برابر ضرب و شتم دولت انگلیس و سر سپردگان آن در ایران از خود ایستادگی نشان دادند، تا سر انجام در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ با تصویب مجلس، اختیار و اراده صنعت نفت ایران از حلقوم و چنگال دولت انگلیس به در آمده، و ملی اعلام گردید.

مصدق که خود را خدمتگذار مردم می دانست و بدان افتخار می کرد، باملی کردن صنعت نفت به غارت گری انگلیسی ها پایان داد، همین قطٰع منافع آنان موجب گردید که کمپانی های نفتی اقدام به کودتا علیه او کنند، تا بار دیگر بتوانند به غارتگری خود ادامه دهند.

مصدق که خود را خدمتگذار مردم می دانست و بدان افتخار می کرد، باملی کردن صنعت نفت به غارت گری انگلیسی ها پایان داد، همین قطٰع منافع آنان موجب گردید که کمپانی های نفتی اقدام به کودتا علیه او کنند، تا بار دیگر بتوانند به غارتگری خود ادامه دهند.

داستان غم انگیز صنعت نفت

داستان غم انگیز و اسارت بار صنعت نفت ایران از سال ۱۲۸۰ خورشیدی آغاز می شود که شخصی به نام ویلیام ناکس دارسی (William Nox D’arcy (1 امتیاز کاوش و بهره برداری نفت را از دولت ایران به دست آورد. پس از ۸ سال برای نخستین بار در ایران، کاوش نفت از چاهی در منطقه مسجد سلیمان به نتیجه رسید.
از همان زمان، دولت انگلیس استثمار خود را بر صنعت نفت ایران، و در حقیقت سیاست استعمارگرانه خود را هرچه بیشتر در خاورمیانه پیاده کرد.

در سال ۱۳۱۲ خورشیدی قرار داد دارسی با تغییراتی  عملاً اختیار بهره برداری، مدیریت، و فروش نفت ایران را بدون کمترین حسابرسی در اختیار شرکت نفت ایران و انگلیس قرار داد. به دلیل جو دیکتاتوری حکومت رضا شاه، و برخوردهای تند مزدوران و دست نشاندگان ایرانی زیر نفوذ دولت انگلیس، کارگران نفت با آن که از بین رفتن ثروت ملی مملکت را با چشم می دیدند، ولی یارای هیچگونه اعتراض و اعتصابی نداشتند(۲).

از سال ۱۳۲۰ خورشیدی، پس از رفتن رضا شاه از ایران و برطرف شدن جو دیکتاتوری، کارگران شرکت نفت با نام نویسی در سندیکا، رفته رفته مخالفت و ناخوشنودی خود را در برابر عملکرد حاکمان انگلیسی و سر سپردگان آنان بر سرنوشت صنعت نفت و غارتگری آن، نشان دادند. تا آن که در سال ۱۳۲۵ خورشیدی به یک اعتصاب همگانی پرداختند. البته در همین سال، ۸۳ نفر از کارگران میهن دوست در مبارزه با استثمار انگلیس و حکومت یک جانبه دولت انگلیس جان باختند.

اندیشه دکتر مصدق در ملی کردن نفت

دکتر مصدق به عنوان رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران، با توجه به این که هیچگونه وسائل دفاعی نداشت تا بتواند نفت، این سرمایه بیکران ملی را از چنگال غارتگری دولت انگلیس بیرون آورد، چاره ای ندید جز آن که باز هم به نیروی مردم ایران و قدرت نمایندگان ملت تکیه کند. بر این اساس، طرح ملی شدن نفت از سوی دولت وقت در کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای پیشنهاد گردید . با تداوم مبارزه کارگران و پیوستن مردم به جنبش با وجود تحریکات دولت انگلیس و فعالیت ضد ملی دست نشانده آن کشور و پیاده کردن رزم ناوهای جنگی در خلیج فارس، سر انجام مجلس، ملی شدن صنعت نفت ایران را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسانید(۳).

طرح ریزی جنایات انگلیس پس از ملی شدن نفت

پس از آن که صنعت نفت کشورمان ملی و به دست کارگران و کارگزاران و مهندسین ایرانی قرار گرفت، دولت انگلیس بازهم بیکار ننشست و برنامه هایی را تدارک دید که کشتارهایی نظیر ۲۳ تیر ۱۳۲۵ و ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ، و سر انجام کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،(۴)، برکناری و خانه نشینی دکتر مصدق، و دوباره غارت گری دولت انگلیس و شریک جدید او، آمریکا را به دنبال داشت(۵).

فرتور دکتر مصدق را در هنگام رفتن به دادگاه لاهه نشان می دهد. دادگاه دولت انگلستان را محکوم کرد و دکتر مصدق پیروز گشت و صنعت نفت ایران زمین ملی شد.

فرتور دکتر مصدق را در هنگام رفتن به دادگاه لاهه نشان می دهد. دادگاه دولت انگلستان را محکوم کرد و دکتر مصدق پیروز گشت و صنعت نفت ایران زمین ملی شد.

چکامه زیبایی از فریدون توللی در سجایای مصدق بزرگ فرزند پاک میهن

چکامه زیبایی از فریدون توللی در سجایای مصدق بزرگ فرزند پاک میهن

نکته پایانی:

از آن چه گفته شد، گذشته غم انگیز تاریخ کشورمان نشان می دهد که چگونه دولت انگلیس، سالیان متمادی بر صنعت نفت ایران سایه افکنده بود و بدون کمترین دخالت دولت و مردم ایران، بیشتر درآمد های ایران را به یغما می برد. در این میان، خائنان و مزدوران داخلی چون شیخ خزئل،(۶)، فدائیان اسلام، نیز به همکاری با دولت بیگانگان پرداخته، و از هیچ خیانتی فروگزار نمی کردند.

بن مایه ها:
‫‬۱‬ – http://fa.wikipedia.org/wiki/امتیازنامه_دارسی
‫‬۲‫‬ – http://fa.wikipedia.org/wiki/صنعت_نفت ایران
‫۳‫‬ – http://fa.wikipedia.org/wiki/کمیسیون_مخصوص_نفت
‫۴ -‬ http://fa.wikipedia.org/wiki/کودتای_۲۸_مرداد
‫۵‫‬ – http://fa.wikipedia.org/wiki/نهضت_ملی_شدن_نفت
‫‫۶ – http://fa.wikipedia.org/wiki/شیخ_خزعل

  • مردی از ایران

    من نمی‌‌دانم چرا هر وقت موضوع ملی‌ شدن نفت مطرح میشود
    یک عده‌ای به طور آتو ماتیکی یاد مصدق می‌افتند. مشکل ما ایرانیان این
    است که تاریخ خود را نمی‌‌خوانیم همین طوری آن چه که دیگران درست کرده اند را
    طوتی‌ واری تکرار می‌کنیم.

    بحث ملی‌ شدن نفت از اوائل دهه ۱۳۲۰ یعنی‌ چند سال پیش
    از آن که پای مصدق به مجلس باز شود در رسانه‌ها و مجلس مطرح بود. در همان مجلس
    چاردهم که مصدق هم حضور داشت وقتی‌ ملی‌ شدن نفت به وسیله مصطفی رحیمیان، نماینده قوچان مطرح شد،
    همین آقای مصدق در جواب او گفت: “برو آقا مگر نفت را میشود ملی‌ کرد؟”

    در مجلس پانزدهم مصدق حضور نداشت، در مجلس شانزدهم کمیسیون
    نفت هم به ابتکار منصور علی‌ منصور نخست وزیر تشکیل شد. اصلا ملی‌ شدن
    نفت یک قانون بود که یک سابقه اقلن ده ساله پشتوانه آن را تشکیل میداد نه آن که
    کار و ابتکار یک نفر آن هم فقط و فقط مصدق باشد.

    حوادث بعدی برای من شکی باقی‌ نمی‌گذرد که مصدق به روی موج ملی‌ شدن
    نفت سوار شد تا خانواده پهلوی را ساقط کند.

    • شما یا آگاهی سیاسی ندارید و یا مانند شاهپرستها با کینه توزی و تراشیدن چند نویسنده مزدور خیال بدنام کردن مصدق را دارید. مصدق در دل اکثریت مردم ایران است و هرگز زدوده نخواهد شد. او فردی ملی، میهن دوست، ساده و بی پیرایه و بسیار خاکسار بود‌. اگر اشتباهی کرده باشد، این بود که به قانون مشروطیت و بودن شاه احترام می گذاشت و بدان ایمان داشت- سهراب ارژنگ

      • مردی از ایران

        حق با شما است، من اشتباه کردم. من نمی‌‌دانستم که مصدق فرشته ی بود
        بی‌ گناه که از آسمان به زمین آمده بود. نمی‌‌دانستم که انتقاد کردن از مصدق ممنوع
        است و هر کسی‌ هم که جرات کند و از مصدق انتقاد کند یا باید وصیت نامه خود را
        بنویسد و یا خود را آماده کند که بر چسب شاه پرستی‌ بخورد، نمی‌‌دانستم
        که فرهنگ سیاسی ما هنوز نا بالغ است و ما یا عاشقیم یا متنفر و
        از دیگران هم همین انتظار را داریم یعنی‌ دیگران نیز باید مانند خود ما یا عاشق
        باشند یا متنفر، نمی‌‌دانستم……

        حالا اگر “مصدق در قالب اکثریت ملت ایران جای دارد” زحمت
        بکشید یک فراخوان بگذارید به بینیم چند نفر جمع می‌شوند.

        • Mihan Dust

          این ناسپاسی ها در باره استوره های راستین و ملی ما بخشی از فرهنگ برخی از ما شده که خدمتگذاران دلسوز این سرزمین را که ملیونها مردم بآنها دلبسته هستند بکوبیم و از خود گذشتگی و ارزش کار وزحمتهایشان را در راه کشور و مردم مان نا چیز٬ بیهوده و یا زیانبار نمایش دهیم. ناگهان کسی از نا کجا آبادی پیدا میشود و خود را همه چیز دان و دانا و آگاه از تاریخ راستین کشورمان میشناساند و باور و دانش بیشماری از فرهیختگان و دسث اندرکاران آگاه بتاریخ کشورمان را نیشخند میکند وبملیونها مردم دلبسته و سپاسگذار کشورمان میگوید که همه گمراه و نا آگاهید و این منم که از آنچه درست است آگاهم!
          براستی با اینگونه ناسپاسیها٬ رفتار های نا شایست و کج رویها چگونه بایستی برخورد کرد؟ خوشبختانه مردم ما گول هیچکدام از زهرپاشیها و کوششهای مزدوران و دشمنان ایران را که همه برای کم بها دادن بمصدق بزرگ که چه از پیش و چه بویژه پس از کودتای ۲۸مرداد تا بامروز انجام گرفته و میگیرد را هرگز نخوردند و مصدق دردل این مردم جایگاهی همیشگی دارد.

  • مردی از ایران

    ولی‌ از همه این حرف‌ها گذشته یکی‌ از بزرگ‌ترین اشتباهات و بی‌
    خردی‌های مصدق آن بود که پس از آن که آن همه در مجلس و خیابان به انگلیسی‌ها فحش
    داده بود، وقتی‌ نخست وزیر شد اسیر شعار‌های بی‌ سرو ته خود شده بود و عملا دست و
    پای خود را از پیش بسته بود. به همین جهت نمی‌‌توانست کاری از پیش ببرد.

    ملی‌ شدن نفت دست آورد بزرگی‌ بود ولی‌ مصدق و یاران کم خردش
    چون شایگن و حسیبی آن را خراب کردند. از سوی دیگر هم زمان با بحران نفت که خود
    ایجاد کرده بود با در افتادن بی‌ مورد با شاه دست به قماری زد که در
    پایان راه نه تنها بازنده شد بلکه مقام نخست وزیر را هم ضعیف کرد و راه را برای
    دیکتاتوری شاه باز گذشت. اگر مقام پادشاه بایستی مشروط تر از مواد قانون
    اساسی‌ میشد، بایستی پذیرفت که مصدق بد‌ترین زمان را برای چنین کاری انتخاب کرده بود. این هم یکی‌ دیگر از
    بی‌ خردی‌های او و یاران بی‌ خرد تر از خودش.

    بد بخت ملتی که تاریخ خود را نمی‌‌داند. بد بخت تر ملتی که تاریخ خود
    را درست نمی‌‌خواند و از کسانی‌ که شایسته آن نیستند اسطوره می‌سازد.

  • دمکرات ایرانی‌

    جناب سهراب ارژنگ،
    شما که از آزادی و دموکراسی سخن میرانید بر شما شایسته نبود و نیست که بر چسب بزنید. کامنت این آقا‌ی ایرانی را من دقیق خواندم اتفاقا بر خلاف تصور شما هیچ نشانه‌ ی از “شاه پرستی` در کامنت ایشان نیست. بر عکس ایشان می‌گوید (اگر دسرت فهمیده باشم) عملکرد ضعیف مصدق و موقع نشناسی او راه را برای دیکتوری شاه باز کرد. کجای این کامنت نشانه از “شاه پرستی‌ دارد؟
    این که تا کسی‌ زبان به سخن میگشید و مصدق را به نقد می‌کشد و بعضی‌‌ها به دون آنکه حرف آن شخص را به فهمند دسته بندی میکنند و بر چسب میزنند نه تنها شایسته نیست بلکه از فرهنگ دموکراسی به دور می‌باشد.
    از آن گذشته، حالا گیریم ایشان “شاه پرست” هم باشد (به قول شما البته) مگر “شاه پرست”‌ها آدم نیستند؟ حق حرف زدن ندارند؟ آیا می‌دانید در آمریکا کاریکاتور جرج واشنگتن را میکشند؟ آیا می‌دانید در فرانسه بازماندگان خاندان بوربن و اشرف آن دوران سازمان و گرد هم آیی دارند؟ ای‌ می‌دانید در آلمان نازی‌ها حزب دارند؟ آیا می‌دانید هیچ کس حق ندارد مزاحم کاریکاتوریست واشنگتن و نوادگان خاندان بوربن و اعضای حزب نازی شود؟ می‌دانید اگر کسی‌ مزاحمتی برای این‌ها فراهم کند تحت تعقیب قانونی قرار می‌گیرد؟ این است نشانه‌ دموکراسی. آیا آستانه‌ تحمل ما به آن درجه رسیده است که بگذاریم مخالف ما حرف خود را بزند، هر چند که برای ما نه خوشایند باشد؟
    در جایی خواندم که علی‌ رضا نوری زاده گفته است که هنوز یک عده‌ای سرگرم این هستند که آیا ۲۸ مرداد کودتا بود یا قیام ملی‌. من با این حرف ایشان مخالفم. براستی باید بگذاریم در مورد ۲۸ مرداد تحقیق شود و گوشه های تاریک آن روشن شود. در فرانسه هنوز در مورد کار‌های سود مند یا خسران آمیز ناپلئون بحث میشود و کتاب نوشته میشد.

    • جناب دموکرات ایرانی،

      با درود به شما، تصور می کنم که شما از نوشتار من و نوشتار هم میهن گرامی امان هردو برداشت نادرستی کردید. به دلیل آن که مصدق بی خرد نبود، عنوان بی خرد دادن به مرد بزرگ تاریخ معاصر ما کار درستی نیست. مصدق اشتباهات کوچکی داشت نه در حدی که دوست هم میهن ما نوشته اند. هرکسی اشتباه می کند. وقتی ما هم به گذشته خود می نگریم پی به اشتباهات زیادی که کرده ایم می بریم.

      تنها اشتباه مصدق به باور نگارنده که تاریخ آن دوران را از دیدگاههای گوناگون بررسی کرده ام، یکی سلیم النفس بودن، گذشت بی پایان، و آزادی خواهی بی حد و حصر نامبرده بود که با فرهنگ سرتاپا دیکتاتوری و خان خانی ایران مطابقت نداشت و مردم به ویژه سیاستمداران آن زمان از این حسن خلق بسیار عالی نامبرده سوء استفاده می کردند.

      دیگر آن که مصدق یک ایرانی مسلمان بود که نخست به میهن پرستی و مردم داری علاقمند بود، و دستورات اسلام را نیز رعایت می کرد. چنانکه وقتی در مجلس سوگند وفاداری به قانون مشروطیت خورد، همواره حامی و پشتیبان شاه بود و شاه را طبق قانون لازم و ضروری می دانست و هیچگاه در پی برانداختن و کودتایی علیه او برنیامد، ولی از این که مشروطیت به باد می رفت و شاه به دنبال دیکتاتوری بود، آرام و قرار نداشت.

      شاید اشتباه بزرگ مصدق در این بود که به مردم ایران بسیار اعتماد داشت و بدانان متکی بود. او تصور می کرده که همیشه و در هرحال، مردم پشتیبان او خواهند بود و انتظار داشت در کودتاهای گوناگونی که علیه او انجام گرفت، مردم به خیابان بریزند و از او طرفداری کنند. ولی مردم پشت او را خالی گذاشتند همانگونه که بادکتر شاهپور بختیار عمل نمودند….

      هم میهن ما نوشته اند : “من نمی‌‌دانم چرا هر وقت موضوع ملی‌ شدن نفت مطرح میشودیک عده‌ای به طور آتو ماتیکی یاد مصدق می‌افتند.” اینهم شد حرف و استدلال و عیب جویی از مردم؟!!. بدیهی است که ملی شدن صنعت نفت با نام مصدق همراه و همآگین است. این کار بزرگ را مصدق انجام داد که از غارتگری انگلیس جلوگیری شود. ولی شاه با همراهی در کودتای ۲۸ مرداد، عنان و اختیار تولید و مصرف نفت ما را در اختیار انگلیس و آمریکا قرار داد.

      مصدق کارمندان انگلیس را از نفت ایران بیرون راند ولی دربار پهلوی با انگلیس رابطه دوستی و رفت و آمد خود را حفظ نمود. تا آنجا که دکتر فاطمی گفت: ” ما انگلیس را از ایران بیرون راندیم، ولی نمی دانستیم که در بار ایران خود بخشی از انگلیس است”.

      در مورد این که شما مرا مخالف شاه دوست ها به شمار آوردید، اشتباه بزرگی کرده اید. من با هیچ گروهی مخالفت و دشمنی ندارم. من منافع کشور و ملت ایران را دنبال می کنم، این شاه دوست ها و شاهپرستها هستند که مصدق فرزند خلف و درست ایران را خائن می دانند و از بام تا شام به بدگویی او می پردازند.

      من خدمات رضا شاه را ستایش می کنم و در مقاله های خود همواره یادآور شدم، ولی اشتباهات او را نیز یادآور شدم. رضا شاه و مصدق هردو فرزند پاک ایرا ن و میهن پرست بودند. با این تفاوت که مصدق یک فرد کاملن دموکرات و مردمی ، ولی رضا شاه دیکتاتوربود…

      در هرحال، من تعصبی به فرد خاصی ندارم ولی انسان های خدمتگذار و پاکباخته کشورمان مانند امیرکبیر، مصدق، و بختیار، و شمار زیادی دیگر را نمی توانم فراموش کنم. اگر چنانچه هم میهن ما بنام “مردی از ایران” از پاسخ نگارنده رنجیدند، نخست یادآور می شوم که به هیچ روی خدای ناکرده قصد توهینی نسبت به ایشان در کار نبوده، و در هرحال، از ایشان پوزش می خواهم. با سپاسی دیگر از شما و ایشان، سهراب ارژنگ

  • مردی از ایران

    نخست آنکه در شگفتم که هر که کسی‌ جرات کند و مصدق را نقد کند، بعضی‌‌ها به
    طور اتوماتیک فکر میکنند طرف بایستی “شاه پرست” باشد. چرا باید این
    طور باشد؟ چرا بعضی‌ از ما هنوز دنیا را سیاه و سفید میبینیم؟ آیا اصلا من در
    کامنت خودم اسمی از شاه بردم؟ آن چه گفتم خیلی‌ ساده بود. من گفتم مصدق اشتباهاتی
    داشت، و اگر رگ غیرت شما بر نمی‌‌خورد و حوصله‌‌ داشته باشید شرح می‌دهم. ولی‌ پیش
    از آن یاد آوری این نکته لازم ‌ست که بایستی سنت نقد و انتقاد در فرهنگ ما
    جای بیفتد تا از اشتباهات رهبران خود درس بگیریم و آن‌ها را تکرار نکنیم. تا
    زمانیکه ما نگاه رومانتیک به سیاست داریم و آن را حیثیتی می‌‌بینیم، تا
    زماینکه سیاست با هویت ما گره خورده باشد و تا زمانیکه انتقاد از شخص مورد علاقه
    خود را تجاوز به حریم خصوصی و هویت خود به پنداریم گفتگو از
    دموکراسی بی‌ مورد است، و ما از آن دیکتاتوری که انتقاد می‌کنیم
    دیکتاتور تر هستیم.

    نکته دوم، فراموش کاری در مورد اشتباهات مصدق، یا کم اهمیت جلوه دادن
    آن حتی خطرناک است. از اینکه مرتب هلهله و شادی کنیم و تصور کنیم که مصدق بی‌
    عیب و ناقص بود چه درسی‌ یاد میگیرم؟ آیا غیر از این است که اشتباهات مصدق را
    تکرار خواهیم کرد؟

  • مردی از ایران

    من رسالت ندارم تا کسی‌ را راهنمایی کنم فقط باور‌های خودم را میگویم

    اشتباهت مصدق چه بودند؟

    ۱-پذیرفتن پست نخست وزیری. او باید در مجلس میماند و مجلس را همچنان
    قوی نگاه می‌داشت و اجرای قانون ملی‌ شدن نفت را از طریق مجلس دنبال میکرد. ولی‌
    عملکرد او نشان می‌دهد که او اصولا قدرت طالب بود. به عنوان
    نماینده مجلس چوب لای چرخ دولت می‌گذاشت ولی‌ در مقام نخست وزیر سعی‌ در
    تضعیف مجلس داشت که دست آخر هم با زیر پا گذاشتن قانون مجلس را منحل کرد. آن
    هم همان مجلسی که قانون ملی‌ شدن نفت را تصویب کرده بود و به خود مصدق رای اعتماد
    داده بود و دو بار لایحه اختیارات تام او را تصویب کرده بود . که این هم بر خلاف
    قانون اساسی‌ بود.

    ۲-گسترش فضای خام و احساساتی‌ مجلس به دولت. او فراموش کرده بود که
    آن ادبیات آتشین و ناسیونالیستی جایش در مجلس است نه در دولت. کار دولت
    مدیریت کشور و کنترل بحران است نه دامن زدن به بحران

    ۳-اخراج مهندسین و متخصصین انگلیسی و اورپایی که در نتیجه آن صنعت
    نفت حدود سه‌ سال و نیم خوابیده بود. این چه گونه ملی‌ شدن نفت است وقتی‌ خودمان
    نمی‌‌توانستیم آن صنعت را اداره کنیم؟

    ۴-رّد پیشنهاد بانک جهانی

    ‌۵-رّد پیشنهاد مشترک آمریکا-انگلیس که بنا به نظر کارشناسان نفت
    پیشنهاد بسیار مناسب و منصفانه ی بود. و از همه خنده دار تر تقاضای کمک مالی از
    آمریکا پس از رّد کردن پیشنهاد مشترک

    ۶-استفاده ناشیانه از ورق مسکو و خطر کمونیسم در رابطه با
    امریکایی ها. محاسبه غلط که فقط ناشی‌ از نداشتن اطلاعات کافی‌ از اوضاع جهان در
    گرما گرم جنگ سرد بود. ایشان نمیدانست که امریکایی‌ها یک متحد با ارزش چون انگلستان
    را فدای کشور ضعیف و فقیری چون ایران نمی‌‌کردند.

    ۷-در افتادن بی‌ موقع با شاه. در آن اوضاع نا به سامان کشور
    نیازمند اتحاد و یک پارچگی بود. ولی‌ او با پیوند زدن مسائل داخل
    ایران با بحران رابطه با یک کمپانی بیگانه فضای سیاسی کشور
    را آشفته کرده بود. او بایستی مانند قوام السلطنه در بحران آذربایجان شاه را به عنوان
    نماد یک پارچگی کشور جلو می‌‌انداخت نه آنکه با در افتادن با
    شاه او را به صف مخالفان خود روانه سازد و جبهه‌ جدیدی علیه خود به وجود آورد.

    ۸-ضعیف کردن مقام نخست وزیر. در آن دوران شاه جوان، بی‌
    تجربه، ضعیف و تا اندازه ی هم خجالتی بود. کشور عملا در دست نخست وزیر
    بود. مصدق بایستی به جای در افتادن با شاه او را با خود همراه میکرد و چه بسا
    زیر نفوذ خود می‌‌آورد. ولی‌ نخواست و نکرد. بلکه به قماری دست زد که در پایان آن
    بازنده شد و مقام نخست وزیر را هم تا حد یک مقام تشریفاتی پایین آورد.

    ۹-چندین و چندین مورد قانون شکنی که در کامنت بعدی به آن‌ها اشاره
    می‌کنم

    • مقاله ما در مورد ملی شدن نفت بود که همواره با نام مصدق همراه خواهد بود. بحث ما در مورد مصدق نبود که شما وارد معرکه شدید. اگر بخواهیم در مورد مصدق و عملکرد او گفتگو کنیم، موضوع چند مقاله است و ما موجبی نمی بینیم که در این جا وارد آن شویم وگرنه ما گفتنی زیاد داریم که پاسخ گوی همه بدبینی ها و قضاوت های نادرست مانند نوشته شما خواهد بود.
      در زمان احمد شاه مصدق وزیر امور خارجه و رضا خان وزیر جنگ (دفاع) بود. مصدق از نظر تحصیلات، دانش سیاسی و اجتماعی به مراتب از رضا خان و فرزند او محمد رضا که به شاهی رسید، بیشتر بود. مصدق در مجلس نیز وجهه بالایی داشت. او اگر قدرت طلب بود، جای پایی برای رضاخان و بعدها برای فرزندش محمد رضا باقی نمی ماند. به نظر نمی رسد که شما علاقمند باشید حقایق تاریخی را آنچنان که بود و گذشت بدانید. شما در کانالی حرکت می کنید که از نخست روی عده ای خط کشیدید و تلاش می کنید با معیارهای خود آنان را سرزنش و ملامت کنید. در حالی که از دید نگارنده رضا شاه، مصدق، و محمد رضا شاه فرزندان تاریخ کشورمانند هرکدام خدمات و کجروی هایی داشتند و اکنون به تاریخ پیوستند.
      من دیگر وقت گفتگو با شما ندارم .زیرا پاسخ مهر آور و دوستی آفرین مرا با معیار غلط خود پاسخ بی جا و بی مورد و نادرست دادید. ..سهراب ارژنگ

  • Mihan Dust

    مردی از ایران٬ اگر که این کار شما از روی روشنگری و آگاهی دادن باشد و نه از روی کینه ورزی و دشمنی٬ گمان نمیکنم که کسی از نقد یا خورده گیری و بررسی کارکرد دکترمصدق از شما دلخور بشود ویا بشما خورده بگیرد. ولی هنگامیکه شما آن مرد بزرگ را “بی خرد” مینامید نمیشود که از شما دل آزرده و بمقصودتان بد گمان نشد. اگر در نوشتنن کمی هم اندیشه کنید آنگاه است که این نقد و روشنگری کردن شما کاربرد بیشتری خواهد داشت و کمتر کسی بشما بدگمان خواهد شد.

  • سرفراز

    برای من این معمّا شده است که چگونه بعضی‌ از ما چشم بروی این همه بی‌ نظمی و بی‌ قانونی‌ در کار مصدق می‌بندیم و همچنان او را تجلیل می‌کنیم. چرا؟
    به قول این آقا، خوب اگر مصدق کرد پس من هم بکنم، مگر آنکه مصدق مرد بزرگی‌ بود؟

  • علی حسن

    بنام خدا
    سلام . مرحوم مصدق یک ایران دوست واقعی بوده است . ایران و مردم ایران ( چه اقلیتهای دینی و مذهبی و قومی و چه اکثریتهای دینی و قومی ) را دوست داشته است . آمریکا و انگلیس و دست پروردگان و دست نشاندگان خائن ایرانیشان از یکطرف
    ، و از طرف دیگر روسیه شوروی و دست پرورده خائن به ایرانش ، حزب توده ، بر علیه مصدق شروع به جبهه گیری می کنند
    و در کار مصدق اخلال گری به وجود می آورند . مرحوم مصدق نفت ایران را ملی نمود و دست انگلیس را از نفت ایران کوتاه نمود . اما آمریکا و انگلستان و حزب توده خائن ایران از پای ننشستند . از طرف آمریکا و انگلیس جاسوسی با پول ، روانه ایران می شود و آن پول را در بین مردم عامی جنوب تهران پخش می کنند و آنها را وادار به اغتشاش و بر علیه مصدق بسیج می کنند.
    و چون مصدق از نظر قانون مداری و انسان دوستی و ایران دوستی شخص بزرگی بوده است ، بر علیه آنها کاری انجام نمی دهد.
    انسان هیچوقت نمی توان کامل کامل باشد و نقطه ضعف هائی ممکن است داشته باشد . شخص باید به موقعش نرم باشد و به موقعش
    از خود برومندی نشان دهد. مرحوم مصدق میبایست به خاطر مردم ایران و کشور ایران از خود جسارت به خرج می داده است و
    اغتشاش کنندگان و یا حداقل سردسته اغتشاش کنندگان را به سزای اعمال خائنانه اشان به ایران را میرسانده است ولی متاسفانه در این مورد با کابینه اش مشورتی نکرد . به خاطر ایران و مردم ایران ، به نظر بنده می بایست این کار را انجام میداد.

  • علی حسن

    علی حسن
    سلام . لطفا این را هم اضافه به فرمایید که آخوندها نیز مانند سا یر مخالفان مرحوم دکتر مصدق ، آنها نیز بر علیه دکتر مصدق و به نفع انگلیس و آمریکا و محمد رضاشاه با مصدق به مخالفت بر خواسته بودند. زیرا مرحوم دکتر مصدق کسی بود که می توانست
    جلو ی مفتخوری آخوندها را به گیرد.

  • همسایه بغلی

    ممنون از روشنگری و همچنین ممنون از مدیر سایت آقای سهراب ارژنگ. خوب معلومه دیگر در سیاست آش رشته که نمی‌دهند. سیاست یعنی‌ به چنگ گرفتن قدرت و حفظ آن به هر وسیله. سیاست جای من بیمرم تو بمیری نیست. این است که شیفته و فریفته این و آن شدن اشتباه است.

  • علی حسن

    بنام خدا
    سلام . آقا یا آقاینی که در مورد مصدق بد گوئی می کنید ، یا شما شاه پرست هستید و یا آخوند پرست هستید . بروید یک مقدار مطالعه به فرمائید. شاه بهتر بود که بحرین و استانی از سرزمینهای خلیج فارس و قسمتی از رود هیرمند را به غارت داد و یا مصدق
    که نفت ایران را ملی کرد؟ شاه بهتر بود که دست خارجی ها را به ایران باز کرده بود و بازار ایران را اشغال و تولید کننده داخلی را را به روز سیاه انداخته بود یا مصدق؟ شاه بهتر بود که حق کاپیتالیسیون را به خارجی داده بود و اگر یک خارجی در ایران دچار جرم و جنایتی می شد ، رسیدگی به جرم و جنایت او می بایست در کشور خارجی خودش انجام به گیرد یا مصدق؟ شاه بهتر بود که
    به دستور اربابش آمریکا ، بدون جوانب نگری و بدون مشورت کردن و با نخوت تمام دستور اصلاحات ارضی را داده و به این وسیله سیل مهاجرت روستائیان به داخل شهرها را فراهم کرده و کشاورزی ایران را از بین برده و با مهاجرت آنها به شهرها ، باعث
    گران شدن زمین و خانه برای جامعه شهری و گران شدن کرایه خانه برای شهرنشینان و خراب شدن باغ و باغات شهری ، برای ساخت خانه برای روستائیان مهاجر و پس راندن کارگران اصلی شهری به وسیله روستائیان مهاجر . در صورتی که شاه می توانست به جای اصلاحات ارضی ، روستاها را به وسیله مالکان و یا افراد دیگر مدیریت کرده و روستائیان را بیمه نموده تا برای این مدیریت ها کار به کنند و دولت می بایست گندم و فراوردهای روستاها را از این مدیریتها با نرخ بین المللی خریده ، تا مدیر روستاها به توانند بیمه روستائیان را به ادار بیمه به دهد ، و فراورده خریداری شده را با سوبسیت به ملت به فروشد. ولی او این کار را نکرد
    و در عوض با نرخ بین المللی گندم از کشاورز آمریکائی می خرید . خرید گندم و سایر فرآوردهای کشاورزی را با نرخ بین المللی برای کشاورز خودش روا نداشت ولی برای کشاورز خارجی و آمریکائی روا داشت. حالا شاه بهتر بود یا مصدق؟ . با ملی شدن
    نفت به وسیله مصدق ، نیروهای مخالف مصدق بر علیه مصدق به کار افتادند. این نیروها عبارت بودند از آمریکا – انگلیس – مردم
    عامی جنوب تهران که به وسیله پولی که از طریق جاسوسان آمریکا ئی و انگلیسی در بین آنها تقسیم شده بود – سپهبد زاهدی
    – شعبان جعفری به نام شعبان بی مخ و تمام لات و لوتها و چاقوکشان تحت فرما نش – جنده های شهر نو- آیت اله کاشانی و سایر آخوندهای دیگر و شاه -. آخوندها با شاه دست داشتند و پرچمدار انگلستان در ایران بودند. آنها از انگلستان جیره و مواجب دریافت می کردند. شعبان جعفری یا همان شعبان بی مخ و تمام چاقوکشان و لاتها از یکطرف با آیت الله کاشانی و آخوندها رابطه داشتند ، و از طرف دیگر با دربار و شاه . به طوری که فرح پهلوی به شعبان بی مخ پهلوان پهلوی لقب داده بود . حالا شاه و آخوندها بهتر بودند یا مصدق؟

    • مردی از ایران

      پیش از هر چیز، من هم به نوبهٔ خودم از آقای سهراب ارژنگ ممنون هستم که این تریبیون آزاد را فراهم کردند، اگر چه در برخی‌ مورد با یکدیگر موافق نیستیم. این هم کاملا طبیعی است نمی‌توان انتظار داشت که تمام مردم با هم هم عقیده باشند.
      بسیار متاسف هستم انتقاد کردن از مصدق ممنوع است. بر خلاف تصور شما من شاه پرست نیستم. من با تعصب و ذوب شدن در شخصیت دیگران مخالف هستم. اگر نوشته من را دقیق بخوانید متوجه خواهید شد من به قول شما “بد گویی نمی‌کنم” بلکه از “واقعیت” ‌ها می‌گویم. آیا با واقعیت می‌توان چانه زد؟ چرا تا کسی‌ از مصدق انتقاد می‌کند باید بر چسب بخورد؟
      فرمایش شما کاملا درست است مطالعه من بسیار کم است. ولی‌ یک قلم در مورد بحرین فرمودید، اجازه بدهید تا آن چه که میدانم خدمت شما عرض کنم. تصور نمیکنم سنّ شما به آن قد بدهد. به هر حال در سال ۱۹۶۷ دولت انگستان اعلام کرد که تا سال ۱۹۷۲ تمام نیرو‌های خود را از خلیج فارس بیرون خواهد کشید. این سیاست انگلستان چالش نوینی بود برای دولت ایران، زیرا پس از بیرون رفتن نیرو‌های انگلیسی در خلیج فارس خلأ قدرت ایجاد میشد که می‌توانست به وسیله عراق که روابط تنگا تنگ با شوروی سابق داشت پر شود. از آن گذشته با خروج نیرو‌های انگلیسی تعدادی شیخ نشین به شکل کشور های جدید در منطقه به وجود می‌‌آمد اند که بایستی گرایش‌های آن‌ها روشن میشد.
      به هر حال برای رویارویی با وضع نوین، به دستور شاه وزارت خارجه مأموریت یافت تا برآوردی از خلیج فارس برای دهه ۱۹۷۰ میلادی به عمل آورد. وزارت خارجه در گزارش مفصلی که تهیه کرده بود تمام کشور منطقه از عراق تا یمن را در بر می‌گرفت. بخشی از این گزارش به بحرین اختصاص داشت. در گزارش آمده بود که بحرین را باید از دست رفته تلقی‌ کرد. زیرا در ۱۵۰-۱۰۰ سالی‌ که انگلستان بر آن جزیره‌ تسلط یافته بود آن جا را تبدیل به منطقه عربی‌ کرده بود. در نتیجه تسلط دوباره ایران بر آن می‌توانست پی آمد های غیر قابل پیش بینی‌ برای ایران که خواهان ثبات در خلیج فارس بود به بار آورد. به گفته دیگر کشور عربی‌ بهانه جدید می‌یافتند تا در بوق و شیپور جنجال راه بیندازند او ایران را متهم به “اشغال سرزمین‌های عربی‌” به کنند. این این وضع به دلیل نزدیکی جغرافیایی بحرین با عربستان سعودی حساسیت بیشتری داشت. هرگونه تنش در این مورد چه بسا میتوانست امنیت و ثبات خوزستان را نیز به خطر بیندازد. نه گفته نماند که در موقع انجام همان رفراندوم کذایی، شیخ بحرین صد‌ها فلسطینی وارد آن جا کرد.
      در نتیجه وزارت خارجه پیشنهاد کرده بود که بهتر است که ایران به دنبال باز پس گرفتن جزایر سه‌ گانه که تقریبا خالی‌ از سکنه هستند برود. بنا برین همانطور ملاحظه می‌فرمائید سیاست ایران در مورد بحرین یک شبه گرفته نشده بود.