مردم و انتخابات در قفس ولایت فقیه
هدف ازنگارش این مقاله،بررسی دورِ جدید انتخابات مجلس خبرگان و چرایی پایداری رژیم دیکتاتور درایران درچنددهه اخیر و پیشنهادهایی برای برون رفت ازاین گرفتاری می باشد.
مدتی است که تبلیغات برای دور جدید انتخابات مجلس و خبرگان آغاز گردیده و بدلیل برپایی ولایت مطلقه فقیه ایران،این فضا فاقد احزاب آزاد،مستقل و با نظرات متفاوت می باشد. به دلیل دردست داشتنِ تمامیتِ قدرت سیاسی ایران در دستان یک شخص و فرمانروایی فردی به نام « ولایت فقیه » برنیروهای مسلح، شورای نگهبان، قوه قضاییه، صداوسیما و… و تکروی و چاپلوسی رسمی که درکشور حاکم گشته ، ایران عملاً فاقد انتخاباتی آزاد و سالم بوده و می باشد.
ازآنجایی که بر پایه قانون اساسی تمام قدرت دردستان رهبری متمرکز بوده و رییس جمهور و دیگر سران نظام فاقد قدرت کافی درسیاست داخلی وخارجی کشور می باشد، طبق قانون اساسی تنها اهرم فشاری که می تواند بر رهبری وارد گردد، از طریق مجلس خبرگان است. به این جهت تنها این مجلس توانایی این رادارد که در تعیین رهبری و نظارت برعملکرد او ،وارد عمل شود.
در زمان تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی تصمیماتی هرچند ناچیز مبتنی برنظارت برعملکرد رهبر وتعیین جانشین برای او صورت گرفت.در جانشینی خمینی ابتدا تصمیم برآن بود که رهبری به صورت شورایی باشد امابا آراء مخالف نمایندگان مواجه گشت زیرا اعتقاد نداشتند که ولایت فقیه به دیکتاتوری تبدیل خواهدشد! (که شد !) بدین صورت تمام اختیارات تام وعام دراختیار رهبرقرار گرفت ودیری نگذشت که رهبر فعلی به یکی از بزرگترین دیکتاتورها تبدیل شد.
( در این سخنرانی ، طالقانی عملاً خمینی را یک فریبکار معرفی می کند و از مردم می خواهد که فریب او را نخورند.)
بعدازمرگ خمینی،خامنه ای جانشین اومی گردد. با روی کارآمدن خامنه ای نه تنها نظارت قانونی بررفتار و عملکرد رهبری ایجاد نگشت،بلکه او این جایگاه را مستحکم تر از گذشته پایه گذاری کرد و تصمیم گرفت که نفوذ خود در روحانیت و خبرگان افزایش دهد و با ایجاد دادگاه روحانیت ، مخالفان و نقادان روحانی خویش را هم با حکم ارتداد متواری ساخت. افراد زیادی از منتقدان نظام هم سربه نیست شدند…
اکنون که باگذشت چنددوره ازاین مجلس وناکارآمدی دررابطه با نظارت برعملکردرهبری می گذرد،نوبت به دورجدید این انتخابات رسیده است که البته به علت خبری درمورد مرگ زود هنگام خامنه ای ،ازاهمیت خاصی درداخل و خارج ایران برخوردارشده است.
جنگ قدرت برای چپاول
مطابق خواست رهبر ، امروزه در ایران حزب مستقل و آزادی وجود ندارد و تنها گروه هاو باندهایی از خود نظام به نام احزاب فعالیت می کنندکه هرکدام بدنبل منافع خویش و تلاش برای ابقای خود و نظام در ایران می باشند. چرا که درصورت سقوط و فروپاشی این نظام، تمامی منافع خویش راازدست خواهندداد.به همین جهت اولین اولویت درنگاه تمام جناح های خودی،حفظ نظام حتی به قیمت کشتار و سرکوب مردم می باشد.
درایران چندین باند عمده با نامهای مختلف موجود می باشد و از به وجود آمدن حکومت اسلامی تابه امروز، قدرت را دردست داشته اندکه تمام اجرای سیاستهای داخلی وخارجی ایران دراین سالها دراختیار این باندها بوده و می باشد.دراوایل انقلاب، خمینی و همدستان او به علت هراس ازمردمی بودنِ ارتش ایران واحتمال کودتای نظامی ارتشیان برعلیه حکومت اسلامی، ارتش منظم و قانونمند رابه شدت ضعیف نموده و باتشکیل یک نیروی شبه نظامی وفادار و چاپلوس به اسم سپاه پاسداران و نیروی بسیج و دراختیارگذاشتن منافع هنگفت مالی و سیاسی ، این نیرو را برای سرکوب مخالفان داخلی و خارجی ایجاد نمودند. روشهای سپاه و بسیج می تواند تروریستی هم باشد.
درسال های اخیرو پس از برنامه خصوصی سازی حکومت ایران،سپاه پاسداران توانست قدرت مالی واقتصادی خویش را افزایش دهدوبخش های وسیعی ازاقتصادایران اعم ازنفت وگاز تا بانک ها،موسسات مالی ومعادن رادر اختیار گیردتابه مافیای بزرگی درایران تبدیل شود.
یکی دیگراز باندهایی که درایران جایگاهی برای خود فراهم کرده است،مجمع جهانی اهل بیت ، هاشمی رفسنجانی، خانواده ایشان ونزدیکان او می باشدکه از بدوِ تولّد این نظام، نقش های کلیدی بسیاری دردست داشته است.درزمانی که ملت ایران سرگرم جنگ وکمتر درگیرمسایل اقتصادی کشوربودند، خانواده هاشمی رفسنجانی ثروت هنگفتی ازطریق غارت منابع ایران وپروژه های دوران سازندگی به دست آورد تا تبدیل به یکی از قطبهای قدرت درایران شود. باند رفسنجانی از نظر اقتصادی بسیار قوی است ولی نفوذ سیاسی کافی ندارد.
مکر رفسنجانی و رودست زدن خامنه ای
رفسنجانی با نقشه قبلی موفق شد خامنه ای را به رهبری برساند وامیدوار بودکه بااین کار منافع خودش هم تامین گردد اما بااتمام دوردوم ریاست جمهوری خود و اتفاقاتی که در دوره خاتمی و احمدی نژاد صورت گرفت،خامنه ای متوجه اوج گرفتن قدرت در باندرفسنجانی می گردد و او را تهدیدی جدی برعلیه خود قلمداد می کند.ازسوی دیگر رفسنجانی نیز موقعیت خود را درمقابل خامنه ای آسیب پذیروشکننده می بیند،درصدد تضعیف نماد رهبری وجایگاه واختیارات رهبر برمی آید.اما اکنون خامنه ای بادردست داشتن پشتوانه مالی بسیار قوی و با تکیه برقدرت سپاه وبسیج به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است که رفسنجانی توان مقابله رودر رو وبراندازی وی را ندارد.لذا رفسنجانی سعی می نماید از طرق مختلف ازجمله مجلس خبرگان وتحریک تعدادی ازچهره های تاثیرگذار،موقعیت وشخصیت خامنه ای راتضعیف نماید.
اکنون سپاه پاسداران و بسیج که بزرگترین حامی و پشتیبان رهبر بوده،به شدت به خاطربیماری و مرگ احتمالی خامنه ای، دچارنگرانی و هراس ازآینده پیش رو و ازدست دادن منابع وقدرت خود می باشد. ازسوی دیگر رفسنجانی پس انتخابات سال هشتادوهشت توانسته است اندکی جایگاه اجتماعی خویش را ارتقاء بخشدو فضایی برای ادامه بقا دردل نظام اسلامی درآینده به وجود آورد.به همین منظورتمام تلاش خودرابه کار می گیرد تا از هرطریق ممکن به مجلس خبرگان راه پیدا نمایدو پستهای کلیدی آن را دردست گیرد تا در آینده بتواندنقش تعیین کننده درانتخاب رهبرجدید داشته باشد.البته خامنه ای ممکن است دستور رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان را برای انتخابات مجلس شورای اسلامی و همچنین مجلس خبرگان به شورای نگهبان ابلاغ کند ویا اینکه با ورود اصلاح طلبان موافقت کند و پس از ورود این رجال سیاسی به میدان، آنها را تحقیرکند.همان روشی که در مجلس ششم به کار گرفت و اتفاقاً دراین امر هم موفق شد.
حتی نیروی سپاه و بسیج هم نگران آینده پس از مرگ خامنه ای هستند و آرام آرام رهبر فعلی را فراموش کرده و بدنبال جناح بندی تازه با فرض مرگ خامنه ای هستند.
ازطرفی ورود سیدحسن خمینی که نزدیک به رفسنجانی،اصلاح طلبان ومورد اعتماد نیروهای قدیمی بسیج و سپاه به علت احترام به جایگاه پدربزرگش می باشد، موجب هراس خامنه ای و اطرافیانش گردیده است.اما فرماندهان سپاه به خوبی می دانند که درزمان حیات خامنه ای قدرت رویارویی و انتقاد از وی را ندارند،لذا تنها گزینه پیش رو، صبر کردن تاهنگام مرگ رهبری و اعلام مواضع خود در زمان مناسب هستند.بااین تحلیل سپاه بعداز خامنه ای دو راه پیش رو نخواهد داشت.اول اینکه تسلیم خواسته های رفسنجانی شود و او راهمراهی کند،یا اینکه برخلاف آب شنا کند و دست به کودتای نظامی به نفع خود بزند. البته این موضوع بستگی به شرایط فعلی می باشد که آیا رهبری قابلیت این را دارد که در زمان باقیمانده ازحیات خویش رفسنجانی راحذف نمایدیا خیر!
به هرصورت انتخابات برگزارخواهدشد و درصورت ورود همراهان رفسنجانی و نفوذ در خبرگان،شکست بزرگی برای خامنه ای رقم خواهد خورد و جایگاه کنونی او را میتواند تا حدود زیادی تضعیف نماید.
جایگاه رهبر در جمهوری اسلامی
رهبر در جمهوری اسلامی یعنی همه کاره. یعنی اول و آخر همه چیز. بنابر این انتخاب رهبر می تواند آینده ایران را کاملا تغییر دهد.
حال سوُال اینجاست که بعدازمرگ رهبرکنونی چه کسی و با چه خلق و خویی خواهد آمد. آیا ملت بیچاره ایران در این دور باطل مجدداً گرفتار آخوند جنایتکار تازه ای خواهند شد؟
آیا اختیارات رهبرآینده باتصویب قوانین جدید محدودخواهد گشت ویا تمام اختیارات رهبران قبل ازخویش رادارا خواهد بود!؟
آیا مردم ایران بعداز گذشت چنددهه شکنجه،فقر و فلاکت وعدم استقلال وآزادی باردیگر تن به پذیرش رهبری دینی ودیکتاتوری جدید درایران خواهند داد!؟ مواضع کشورهای غربی وهمسایگان ایران نسبت به رهبری جدید باوجود اتفاقات اخیر وتنش های بین شیعه و سنی چه خواهد بود!؟ رهبرآینده به کدام سمت تمایل خواهد داشت؟ آیا همانند خامنه ای غلام حلقه بگوش روسیه خواهد ماند؟
اینها سوالاتی است که درصورت اجرای هرکدام ازآنها وضعیت ایران و منطقه را می تواند دگرگون کند.
تعیین رهبر مهم ولی بهر حال دور باطل ولایت فقیه است
اگرچه شخصیت و منش رهبر آینده می تواند سرنوشت ایران را رقم بزند همانطور که ۲۵ سال اشتباهات فردی خامنه ای مردم ایران را به فلاکت رسانید، اما ملت ایران باید به این نکته توجّه داشته باشند که این تنش ها،جنگِ درون نظام، قدرت ومنافع خود می باشدودرهرزمانی که به واسطه این جنگ کلیّت نظام به خطر افتد،سرکردگان آنها مجبور به مصالحه وتفاهم بایکدیگر می گردند. این سفره چپاول است که قریب به چهل سال درجمهوری اسلامی پهن شده که از آن بیشترین غارت صورت گرفته و با پاره شدن آن ،تمامی آنها از این وضعیت بی بهره خواهند گشت.
مردم چه کار می توانند بکنند؟
شاید تغییر رهبر فرصتی باشد که در آن ملت ایران می بایست با اتّکا به خردخویش وبه دور از عقاید پوچ ، جاهلیت دینی وهمچنین بدون اجازه دادن به نفوذ قدرت های خارجی وبا همراهی وهمدلی ،برضد این جاهلیت تاریخی و دیکتاتوری اسلامی به پاخیزند وحکومتی مستقل و آزاد ،مبتنی بر دموکراسی و سکولاریسم که تضمین کننده حقوق تمام ایرانیان واقوام واقلیت های قومی ومذهبی باشد را درایران پایه گذاری نمایند تا سربلندی و سرفرازی این ملت وکشور را به همراه داشته باشد.
برای اینکار ابتدا باید مشروعیت خبرگان از بین برود. بدون شرکت گسترده مردم ، خبرگان نمی توانند خود را مشروع و نماینده مردم بدانند. آغاز پایان جمهوری اسلامی افت چشمگیر در انتخابات است که می تواند به جهانیان پیامی آشکار بدهد : مردم ایران این نظام را نمی خواهتد.
در قدم دوم فعالیتهای مدنی و فرهنگی در معرفی ایران به جهان و اعلام انزجار از ولایت فقیه می تواند کمک بزرگی به انزوا و حذف رژیم نماید.
قدم سوم که مهمترین قسمت است ، اعتراض و تقاضا برای تغییر رژیم است که تنها در این صورت می توان امید به یرپایی دموکراسی را در آینده مان داشته باشیم.