بایگانی

رویداد سال ۵۷؛ شورش و دَسیسه و یا انقلابی مَردمی؟ (بَخش ۱)۹

شاید از خود پرسیده باشید که در سال های پایانی حکومت محمدرضا شاه پهلوی بر ایران چه گذشت و چرا و چگونه روحانیون تندرو و بی دانش، بر مسند قدرت تکیه زده و اداره تمامی امور مملکتی را به دست گرفتند؟ خمینی چگونه و به کمک چه کسانی به ایران بازگشت و بر مسند قدرت تکیه زد؟

چرا در جمهوری اسلامی نباید رأی داد؟۲۵

دشمن مردم ایران کیست؟ ۳۶ سال پیش مردم ایران شاه را دشمن انگاشتند و با حمایتهای غرب از درگیریها، انقلاب به پیروزی رسید؛ اما آیا شاه دشمن مردم ایران بود؟ تجربه تلخ تاریخی مردم از انقلاب این بود که با کشتار و اعدام آغاز شد و ادامه یافت و با اختلاسهای بزرگ و فقر و بیکاری کمر شکن به آرمانهایش رسید!

از فَرط بی تَفاوتی ایرانیان، مام میهن به قَهقرا می رود!۴

این فرجامِ تلخی که برای ما رقم خورده و این مصیبتی که گریبانِ ملت مان را گرفته، همه این فقر، بیچارگی، درماندگی و آوارگی ایرانیان، تمامن از بی تفاوتی و بی خیالی مردمان سَر چشمه میگیرد؛ در کجای تاریخ، مردمانی را می شناسید که هر روز، بیشتر از روزِ پیش در خون فرو رفته و دَم بر نیاورده باشند؟

چرا بنی صدر و حَواریونش از نام “شاپور بختیار” هَراس دارند؟۱۲

طرفداران استبداد سابق و سینه چاکان استبداد خمینی از دشمنان شاپور بختیارند؛ آنان از اینکه بختیار همانند ایشان سرسپرده نبود و خواسته اش فقط و فقط آزادی ملتش بود و در کارنامه سیاسی اش جز مبارزه برای آزادی هیچ چیزی نیست، دلخورند چرا که در کارنامه خودشان هم سر سپردگی هست و هم خیانت به ایران و مردمانش!

شاپور بختیار: سمبل ملی گرایی، آزادی خواهی و از جان گذشتگی۲

طرفداران استبداد سابق و سینه چاکان استبداد خمینی از دشمنان شاپور بختیارند؛ آنان از اینکه بختیار همانند ایشان سرسپرده نبود و خواسته اش فقط آزادی ملتش بود و در کارنامه اش جز مبارزه برای آزادی چیزی نیست، دلخورند چرا که در کارنامه خودشان هم سر سپردگی هست، هم دستبوسی استبداد و هم خیانت به ایران!

انقلاب سیاسی یا واژگشت پنداری؛ راه نجات کدام است؟۲

یک نگاهِ گذرا به آنچه که پَس از انقلاب نکبت بار اسلامی بَر سر ایران زمین و مردمانش آمد، به روشنی ثابت می کند که انقلاب سیاسی بدونِ پشتوانه فکری و فرهنگی، راه به قهقرایِ تاریخ برده و محکوم به نابودی و استبداد پَروری است.

اَندر اَحوالِ انتصاباتِ رژیم و قصه تَلخ جامعه ای که حافظه تاریخی ندارد!۱

چون نیک بنگریم ما مردمی فراموشکاریم که هَمه چیز را به سرعت از یاد بُرده، گذشته مان را از دست داده و مُدام در حال تکرار تاریخیم و گویا این مصیبت فرهنگی و تراژدی اجتماعی هرگز تمام نشده و مردمان ایران زمین محکوم به تکرار دوباره، چند باره و حتی دَه باره تمامی اشتباهات گذشته خود و نیاکان شان هستند.

بدونِ یک انقلاب فَرهنگی، هَر جُنبشِ سیاسی در ایران محکوم به نابودی است!۴

یک نگاهِ گذرا به آنچه که پَس از انقلاب نکبت بار اسلامی بَر سر ایران زمین و مردمانش آمد نشان می دهد انقلاب های چریکی و مسلحانه که از پشتوانه فکری و فرهنگی تُهی می باشند، همواره دیکتاتورِ حاکم رفته و به جای آن رَهبر و پیشوایِ خونخوارتر، ستمکارتر و دیکتاتوری تَری روی کار می آید.!