با بی تفاوتی رژیم نسبت به دریاچه ارومیه، جا دارد ولو با اَشک خود هم که شده، بار دیگر آن را پر آب کنیم ۰

رژیم اسلامی یک رژیم نابود کننده، کشتارگر، و مخرب همه انسان ها و پدیده های شگرف طبیعت است. این رژیم از ۳۲ سال پیش تا کنون نه تنها به نسل کشی ایرانیان از آذری، کرد، بلوچ، لر، فارس پرداخته و گروه بیشماری از فرزندان دلاور و کاردان این مرز و بوم را به خاک و خون کشانده، با زیبایی، طبیعت، و حیات نیز سر جنگ و ستیز دارد. آخرین قربانی و نابودی این ستمکاران دریاچه ارومیه است که شناسنامه و موجب زندگی بسیاری از مردمان این کشور بوده است. (عکس از سایت ایران فدرال)

رژیم اسلامی یک رژیم نابود کننده، کشتارگر، و مخرب همه انسان ها و پدیده های شگرف طبیعت است. این رژیم از ۳۲ سال پیش تا کنون نه تنها به نسل کشی ایرانیان از آذری، کرد، بلوچ، لر، فارس پرداخته و گروه بیشماری از فرزندان دلاور و کاردان این مرز و بوم را به خاک و خون کشانده، با زیبایی، طبیعت، و حیات نیز سر جنگ و ستیز دارد. آخرین قربانی و نابودی این ستمکاران دریاچه ارومیه است که شناسنامه و موجب زندگی بسیاری از مردمان این کشور بوده است. (عکس از سایت ایران فدرال)

گَلین گِداق آغلیاق ،اورمی گولون دُلدوراق؛

این جمله، آهی است بر آمده از گلوی خفقان گرفته ی آذربایجان.

آذربایجان، فریاد می کشد و از سایر شهر ها و استان های این سرزمین درخواست همصدایی و یاری دارد.

نگرانی و احساس ناراحتی کردن درباره ی دریاچه ی ارومیّه، ارتباطی به آذری، کرد، لر، بلوچ، شیرازی و اصفهانی و تهرانی و یا شمالی بودن ندارد، حس همدردی با آذربایجان و شرکت در فراخوان ها و اعتراضات گسترده نسبت به خشک شدن دریاچه ی ارومیّه، اندکی شرافت و ذرّه ای هویت ملّی لازم دارد و بس.

آذربایجان و مردمان دلیر و شجاع و آزادی خواهش همواره در طول تاریخ این آب و خاک پرچمدار مردانگی و غیرت و شرافت بوده اند و همیشه جانشان را کف دست شان گرفته اند و زندگی شان را فدای امنیت، استقلال و آزادی ایران کرده اند.

باقر خان و ستّار خان را که همه می شناسیم، سردار ملّی و سالار ملّی القابی است که به آن دو بزرگوار پیشکش شده است.

امّا بودند و هستند چه بسیار باقر خان ها و ستّار خان های بی نام و نشانی از خطّه ی آذربایجان، که بی منّت جان شیرین را فدای مصلحت کشور کرده اند و می کنند و اکنون فرزندان آن دلاور مردان و شیر زنان آذربایجانی دست یاری را به سمت دیگر هم میهنان خویش دراز کرده اند و از سایر هم وطنان شان می خواهند که برای جلوگیری از خشک شدن دریاچه ی ارومیّه که با تاریخ و پیروزی های این مملکت گره خورده است، قد بر افراشته و بدین وضع اسف بار اعتراض کنند.

این مظهر پاکی و زیبایی دریاچه بزرگ ارومیه پاره ای از تاریخ کهنسال کشورمان است. رژیم بدسگال تازی مرام در نابودی کشور، از ۳۲ سال پیش تاکنون هیچگونه کوتاهی نکرده است.   ما به همراهی هم میهنان آذری خود، تا هرکجا ضروری باشد، پیش می رویم. با درود به آذربایجانی های غیور و میهن دوست.

این مظهر پاکی و زیبایی دریاچه بزرگ ارومیه پاره ای از تاریخ کهنسال کشورمان است. رژیم بدسگال تازی مرام در نابودی کشور، از ۳۲ سال پیش تاکنون هیچگونه کوتاهی نکرده است. ما به همراهی هم میهنان آذری خود، تا هرکجا ضروری باشد، پیش می رویم. با درود به آذربایجانی های غیور و میهن دوست.

‘مگر این آذربایجان و مردمان دلاورش نیست که  همواره پیشگام و پیشقدم در بیشتر فداکاری ها و از جان گذشتگی ها برای حفظ استقلال و آزادگی کشور بودند؟.
پس چرا اکنون که آذربایجان به ما و فریاد مان نیاز دارد، سکوت کرده ایم و همانند یک تماشاچی منتظر دیدن پرده ی پایانی این تراژدی دردناک هستیم؟.
همه می دانیم دریاچه ی ارومیّه در حال جان دادن و نابود شدن است و حتّی مجلس فرمایشی حکومت فاشیستی اسلامی نیز دستور به قتل آن داده، و از انتقال آب به ” دهان گربه” جلوگیری کرده است.

دریاچه ی ارومیّه، یادگار تاریخ و گره خورده با تمدّن و فرهنگ و هنر این مرز و بوم خشک می شود و با خشک شدنش، غیرت و شرافت و انسانیت و ایرانیت ما را نیز با خود می خشکاند و به گورستان خاطره ها می برد.
حال ما برای جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیّه چه کار کرده ایم؟ آیا دست به تظاهرات زده ایم؟ آیا کنار دریاچه ی ارومیّه دست به تشکیل زنجیر انسانی داده ایم؟.

آیا دست های مان را به یکدیگر داده ایم و سینه ی مان را برای دفاع از این تکّه از سرزمین آریایی مان سپر کرده ایم و یا فقط نظاره گر هستیم؟.
چرا اینچنین بی تفاوت و سنگدل شده ایم؟ چرا جرات اعتراض به خشک شدن دومین دریاچه ی آب شور دنیا را که اتفاقا طبق اصل ۴۵ قانون اساسی، ثروت ملّی نیز به شمار می رود را نداریم؟ چرا ها و پرسش هایی که فقط با سکوت و سر از شدّت تاسف و حسرت تکان دادن می شود پاسخ شان را داد، بسیارند.
برای پاسخگویی بدین پرسش ها وقت زیاد است، اکنون همه با هم آذربایجان و دریاچه ی ارزشمند ش را دریابیم.

هجدهم شهریور ماه، مسابقه ی فوتبالی میان تیم های استقلال تهران و تراکتور سازی تبریز در ورزشگاه صد هزار نفری آزادی برقرار است.
چرا نباید از این همبستگی یکصد هزار نفری، استفاده ی سیاسی و صد البته ملّی کرد و تماشاچیان فارغ از هرگونه اختلاف و دشمنی که بر سر تیم های مورد علاقه شان با یکدیگر دارند، همصدا شده و نام زیبای دریاچه ی ارومیّه را فریاد کرده و خواستار جلوگیری از خشک شدن این ثروت ملّی شوند؟.

بیایید دست در دست یکدیگر بگذاریم و آتش اعتراضات میهن پرستانه ی آذربایجان را دامن دهیم و به دیگر شهر های وطن برسانیم.
یادمان باشد که ایران در حوادث پس از انتخابات بدون آذربایجان نتوانست و آذری ها نیز بدون همیاری و همصدایی دیگر شهرها و استان های ایران زمین به خواسته ی خود نخواهد رسید. اکنون زمان آن رسیده که ” من ” ها را کنار گذاشته و جملگی ” ما ” شویم. پس همه با هم فریاد می کشیم که:
بیاید بریم گریه کنیم، دریاچه ی ارومیّه را پر کنیم.

۱۸ شهریور مسابقه میان تیم استقلال تهران و تراکتورسازی تبریز در جریان است. از همه بینندگان، اجراء کنندگان، برگزارکنندگان، و کسانی که در نزدیک شاهدند، انتظار می رود در یک همایش ملی برای کوتاهی و کینه توزی رژیم نسبت به آب رسانی دریاچه ارومیه، هرچه فریاد دارند، بر سر رژیم فاشیستی فرود آورند. یادتان باشد. آذربایجان از ما، و ما از آذربایجانیم. آذربایجان خون و نفس ماست. تا ما و نسل های  بیشمار آینده ما در کارند، باید خون به درون رگهای آذربایجان غیور، شجاع، و و به همتا روان ”اشد.

۱۸ شهریور مسابقه میان تیم استقلال تهران و تراکتورسازی تبریز در جریان است. از همه بینندگان، اجراء کنندگان، برگزارکنندگان، و کسانی که در نزدیک شاهدند، انتظار می رود در یک همایش ملی برای کوتاهی و کینه توزی رژیم نسبت به آب رسانی دریاچه ارومیه، هرچه فریاد دارند، بر سر رژیم فاشیستی فرود آورند. یادتان باشد. آذربایجان از ما، و ما از آذربایجانیم. آذربایجان خون و نفس ماست. تا ما و نسل های بیشمار آینده ما در کارند، باید خون به درون رگهای آذربایجان غیور، شجاع و بی همتا روان باشد.