– نوروز؛ جَشنی که عَزا شد:
نوروز هزاران سال است که در میان ایرانیان به هنگام فَرا رسیدنِ بهار جشن گرفته می شود و مردمان آن سرزمین به امید داشتنِ سالی بهتر و پُر بار تر و به شُکرانه جملگیِ رخدادهایِ نیکویی که برای شان در سالِ گذشته پیش آمده، نخستین روزِ فَصل بهار را با رَقص و شادمانی و پایکوبی سپری می کنند.
اما امسال به تَمامی هزاران سال گذشته تفاوتی ژرف دارد و آن اینکه نه تَنها سالی که گذشته برای بیشترِ ایرانیان جز ماتم و بینوایی و اشک و آه چیزی در بر نداشته، بلکه اینطور که به نظر می رسد، سال نو نیز نَوید فلاکت و بیچارگی بیشتر می دهد و شرایط برای مردمانِ ایران زمین، سخت تر و اسفبار تر خواهد شد.
به راستی در این برهه زمانی ملال آور و با وجود چنین شرایطِ طاقت فرسایی، بَرای مردمِ شریف ایرانی رَمقی باقی مانده تا نوروز را جشن گرفته و به شادمانی و پایکوبی بپردازند؟ آیا شکم های گرسنه و دست های پینه بسته و چشم هایی گریان، مجالی به یک فردِ بینوا می دهند تا دَمی بیاساید و لحظه ای مسرور باشد؟
– گرانی بی حد و مرز، دَست هایِ خالی مردم و سُفره هایی پُر از هیچ:
این روز ها در سراسر مملکت بَر باد رفته مان، گرانی بیداد می کند؛ قیمت همه چیز چندین برابر شده و توانِ خرید مردم به صفر رسیده و چهره ایرانیانی که شریف و زحمت کشند و از طایفه دزدان و غارت گران نمی باشند، زرد، غمناک و بیمار گشته و دیگر زندگی در خانه هیچ ایرانی با شرفی که حاضر به همکاری با رژیم اسلامی نیست و آبرومندانه روزگار می گذراند، جریان ندارد.
ماه هاست که کارگران و خانواده های بینوایشان، شَب، سر گرسنه روی بالشت می گذارند و پدران و مادران چوب حراج به کلیه های شان زده اند، دختران و بانوان بینوای ایرانی، از سر ناچاری و نداری و گرفتاری، رو به خود فروشی و فحشا آورده اند و هر دقیقه بنیان ده ها خانواده، در آتش فقر و جهالت و نا برابری که و سید علی خامنه ای و پیروانِ بسیجی و پاسدارش به راه انداخته، می سوزد و نابود می گردد.
امسال صد ها هزار نفر از کودکان و نوجوانان و جوانان ایرانی، به دلیل فقر مادی یا از رفتن به مدرسه و کلاس های درس باز ماندند و یا ترک تحصیل کرده و وارد بازار کارهای سخت و خیابانی شدند و همچنین به برکت وجود فقر مادی شدید و شرایط سخت زندگی در ایران، آمار دزدی و زورگیری و قتل و آدم ربایی ثانیه به ثانیه بالا رفته و دیگر هیچ شهروندی از طبقه مردم عادی، از کمترین سطح امنیت اجتماعی برخوردار نیست؛ این جنایات و ستم ها، بلایایی هستند که دولتمردانِ رژیم تهران به کمک قوانینِ اسلام ناب محمدی بَر سر مردم ایران زمین آورده اند.
در طی سالِ گذشته میلیون ها بیمار ایرانی، از نوزاد و خردسال گرفته تا افراد پیر و پا به سن گذاشته، به دلیل گرانی داروها و مخارج سنگین بیمارستان ها و عدم پوشش بیمه های اجتماعی، از رفتن به بیمارستان ها و درمان خویش وا می مانند و در بستر بیماری می میرند؛ آقایان خامنه ای، احمدی نژاد و دیگر تُفالگان مذهبی حاکم بَر ایران، مسئول جان میلیون ها ایرانی هستند که در در فقر و بیچارگی و درماندگی ناشی از ضعف مدیریت سردمدارانِ رژیم، می میرند.
– سالِ نو؛ هَمان آش و هَمان کاسه:
به راستی که سالِ نو، سالی نو با ارمغان هایی تازه و حیرت آور نیست؛ سالِ نو نمی تواند سالی پُر از شادی و اُمید و آزادی و عشق باشد! سالِ نو ادامه غَم بار سالی است لبریز از خون و دلهره و ماتم! دنباله قی آلودِ سالی است سراسر خشنوت و تنفر و فقر و مرگ و درماندگی! چگونه چنین سالی می تواند فرقی با سال های گذشته داشته باشد؟!
صَد البته زمانی که میلیون ها نفر انسانِ خودخواه و جان تَرس و خرافاتی که یک جامعه عقب افتاده ترسویِ مذهبی همچون جامعه ایرانی را تشکیل می دهند و نسبت به رخدادهای شومِ پیرامون شان بی تفاوت اَند و کَم ترین اعتراضی به ظلمی که حکومت بدیشان رَوا داشته نداشته و ندارند، در آن کشور تمامی روزها همانند هم و هر سالی از سالِ پیشین، نکبت بار و تحمل ناپذیر تر است.
حکومت ستم پیشه اسلامی به قَدری مَردمان را درگیر مشکلات مادی و مصیبت های معیشتی کرده که دیگر جامعه ایرانی از حقوق انسانی و ابتدایی خود نیز غافل شده و به تنها چیزی که می اندیشد به دَست آوردن تکه ای نان و جرعه ای آب، برای چند روزی بیشتر نَفَس کشیدن در آن هوایِ نکبت بار و زنده ماندن است.
بدونِ هیچ تردیدی مَردمانی که اینگونه غَرق در گرفتاری های زندگی و مُشکلات نَفَس گیرِ اقتصادی اَند و با هزاران هزار مُصیبت کَمر شکن دَست و پَنجه نَرم می کنند، هَر روز هزاران فرسنگ از راهِ آزادی خواهی و عدالت جویی فاصله گرفته و اصولِ حیاتی آزادی، استبداد ستیزی و زندگی در شرایطی درخور انسان و سازگار با حقوق جهانی بَشَر را به دستِ فراموشی می سپارند.