هیچ گاه در طول تاریخ رخدادی که بتوان نام معجزه روی آن نهاد و آن اتفاق را به قدرت الله مدینه، عیسی مسیح، محمد و موسی و…ربط داد، به وقوع نپیوسته است و تمامی رخدادهای تاریخی چون انفجار بزرگ و چگونگی فرگشت و به وجود آمدن انسان و…دلایل علمی و محکمی برای اثبات خود دارند.
بنابراین خلق شدن انسان ها از گل و لجن و وجود بهشت و جهنم و فرشته ها و شیاطین، جملگی مهمل و دروغ و ساخته ذهن پیشوایان و رهبران یک جامعه و دسته ای از مردم به نام روحانیون، برای ترساندن و مطیع و فرمانبردار ساختن سایر مردمان تحت حکمرانی شان بوده است.
در طول تاریخ بیشترین انسان ها در راه خدا و به اسم خدا کشته شده اند، روحانیون، فلاسفه و دانشمندان بسیاری را که با دلایل منطقی و علمی گفتار پر از دروغ و مهمل ایشان را نقد می کردند و به چالش می کشیدند، سر به نیست نمودند و همواره مردم را با این گفتار که: “خداوند خواستار مرگ و نابودی فلانی است” ساکت و خاموش و تو سری خور نگاه داشته اند. حال از شما خوانندگان درخواست می شود تا داستان چند معجزه را که با استناد به متون و کتاب های پایه و نویسندگان مشهور شیعه و مسلمان، به دست امامان شیعه صورت گرفته است، بخوانید و کمی در رابطه با آنان تأمل کنید.
۱- معجزه علی ابن ابوطالب:
مردی مهمان امام علی شد، علی یک قرص نان و کاسه ای که در آن مقداری آب باشد طلبید و برایش حاضر کردند. حضرت آن کاسه را جلو مهمان نهاد و قطعه ای از نان نیز میان کاسه گذاشت و به مهمان فرمود: “بخور” ؛ مهمان نان را بیرون آورد، ناگاه دید که ران بریان شده پرنده ای است، آن را خورد.! بار دیگر آن حضرت قطعه نان خشکی را در میان آن کاسه نهاد و فرمود: “بخور”. مهمان آن را بیرون آورد و دید که حلوا است.! مهمان عرض کرد: “ای مولای من نان خشک در کاسه می نهی، ولی من آن را به صورت غذاهای متنوّع می یابم.!” امیرمؤمنان فرمود: “آری این نان خشک در ظاهر است و آن غذای متنوّع در باطن، سوگند به خدا کار ما همین گونه است.” ( فضائل الخمسه، جلد ۳، صفحه ۲۷۱)
۲- معجزه حسین ابن علی:
هنگامى که امام حسین از مدینه طیبه به قصد زیارت بیت الله الحرام بیرون شد و در خدمت آن حضرت جمعیت زیادى بودند؛ مردى از قافله مریض شد و به آن حضرت عرض کرد: به انار خیلى میل دارم. آن جناب فرمود: در این بیابان باغى است از انار و میوه هاى دیگر، برو و هرچه مى خواهى تناول کن. در آن سرزمین قبل از این باغى نبود. اهل قافله رفتند و باغى مشاهده کرده، داخل آن شدند و هر کس از هر میوه اى خواست خورد و چون از باغ بیرون آمدند از نظرها ناپدید شد.
در همان حال آهویى پیدا شد حضرت به او اشاره نمود (آهو نزدیک آمد)، فرمود او را ذبح کنید و استخوان آن را نشکنید آن حیوان را ذبح کردند و گوشت آن را خوردند و استخوان ها را در پوستش نهادند. آن حضرت دعا کرد و آهو زنده شد، پس به اصحاب فرمود هر کدام به شیر آهو مایل باشید از آن بدوشید؛ همه از آن دوشیدند و آشامیدند و به برکت دعاى حضرت همه را کفایت کرد، بعد به آهو فرمود تو را چند طفل است و انتظارت را مى کشند برو آنها را شیر بده.! (بحار، جلذ ۹۸، صفحه ۱۱۶۳ ، کامل الزیارات ، باب ۲۰۶۷۹)
۳- معجزه امام نقی:
یکی از نگهبانان متوکل می گوید: مرد شعبده بازی را از هند آورده بودند که کارهای خارقالعاده انجام می داد. متوکل که دوست داشت امام هادی را خجالت زده کند، به شعبده باز گفت: اگر علی بن محمد را سرافکنده کنی هزار دینار خالص به تو میدهم. شعبده باز گفت: دستور بده نان های سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار او جای بده. سفره گسترده شد و شعبدهباز کنار پشتی ای که عکس شیری بر آن نقش بسته بود نشست. هنگام غذا امام نقی دست برد که نانی بردارد اما با شعبده آن شخص، نان از زمین به هوا بلند شد. بار دیگر امام خواست نان دیگری بردارد که آن نان هم از سفره بلند شد و همه حضار در مجلس خندیدند.
در این هنگام امام نقی دست خویش را به پشتی زد و به نقش شیر روی پشتی فرمود: “این مرد را بگیر” و در همان لحظه نقش شیر به صورت شیر درنده ای زنده شد و بیرون پرید و آن مرد را بلعید؛ آنگاه باز سر جای خودش قرار گرفت و مثل سابق به صورت نقشی درآمد. همگان متحیر شدند و امام نقی برخاست تا از مجلس خارج شود؛ متوکل گفت: درخواست می کنم بنشینید و این مرد را دوباره برگردانید. امام فرمود: سوگند به خدا دیگر او را نمیبینی، آیا میخواستی دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟ و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد.
حال خواننده گرامی، آیا داستان هایی که خواندید با عقل و منطق کم ترین سنخیتی دارد؟ آیا امکان دارد که شخصی آهوی مرده ای را زنده کند و یا در میان بیابان ها و صحرها های سوزان حجاز، در یک چشم بر هم زدن، باغی پر از میوه های خوش آب و رنگ به وجود آورد؟
آیا امکان دارد که نان خشکی را بردارید و همین که می خواهید نان را داخل دهان تان بگذارید، نان خشک به مرغ بریان تبدیل شود؟ آیا ممکن است که نقش حیوانی که برای مثال روی تابلویی در خانه شماست، ناگهان زنده شده، از قاب تابلو بیرون آید و به شما حمله کند؟
بی شک تمامی رخدادهای ذکر شده و دیگر مهمل بافی های موجود در دیگر ادیان، همچون باز شدن دریا و تبدیل شدن عصای موسی به اژدها و زنده کردن مردگان توسط عیسی مسیح و نصف کردن ماه به دست محمد ابن عبدالله و… جملگی دروغ و غیر واقعی هستند و توسط روحانیون شیاد و شارلاتان، برای تحمیق و خردزدایی مردمان و سواری گرفتن از ایشان ساخته شده اند و همانطور که می دانید، سواری گرفتن ایشان از مردمان ساده لوح و زودباور و خردباخته، همچنان هم ادامه دارد.
در روزگاری که ما در آن زندگی می کنیم و انسان ها با استفاده از علم و دانش و آگاهی شان، در سیاره های دیگر منظومه شمسی، در حال جستجو برای یافتن زندگی در آن سرزمین های ناشناخته هستند و انسان توانایی پرواز کردن، ایجاد زلزله، ایجاد سیل و باران و دیگر بلاهای طبیعی را دارد و تمام زندگی های ما، وابسته به علم و تکنولوژی است که دستاورد تلاش دانشمندان و پژوهشگران می باشد، باور به خرافات و وقایع غیر واقعی که خلاف عقل و منطق انسان است، عملی بسیار سخیف و خنده آور است!
روحانیون نه تنها در هیچ کجای دنیا کمترین خدمتی به بشریت نکرده اند و دین و کتاب های آسمانی شان، کوچکترین کمکی به دانشمندان و پژوهشگران در راستای پیشرفت های علمی و فراهم آوردن آسایش، رفاه و امنیت بیشتر برای میلیارد ها انسان، ننموده اند، بلکه همیشه سد راه مدنیت، خلاقیت، و پیشرفت بشر بوده اند. آنها نه تنها روی هر خرد و اندیشه ای خط بطلان کشیدند، بلکه با از بین بردن و نابود کردن اندیشمندان و ابداع گران، صدها سال پیشرفت علم و دانش و ترقی انسانها را راکد و متوقف ساختند.
کتاب های شیعه و اسلامی پر است از این دسته از خرافات و وقایع غیر واقعی که آخوند با دروغ هایش به آن ها شاخ و برگ داده و توانسته خِرد گرایی و اندیشیدن منطقی را از چهارچوب زندگی های مردمان ایران زمین بیرون کرده و بر گُرده ایشان سوار شود. شاید مسخره ترین این خرافات مسأله ۱۲ امام، و به ویژه بودن موجودی به نام امام زمان در ته چاه است.
حال با توجه به سخنان گفته شده، وظیفه جوانان خردمند، روشنفکر و پرسشگر ایرانی است که نیرنگ ها و دروغ های آخوند را بَرمَلا ساخته و چهره زشت و نکبت بار واقعی آخوند، بسیجی و پاسدار ها را که یکی با کلام و دیگری به زور چماق در تلاش است تا جهل و خرافات را در این مملکت زنده نگهدارد تا خود و اربابان عمامه به سرشان هر چه بیشتر بدزدند و غارت کنند، به مردمان در بند ایران زمین نشان دهند.