به شاهینِ نَجفی عَزیز: طاقَت بیار رَفیق!۲۳
بَعضی مَرگ ها هَست که تار و پودمان را از هَم می پاشاند، سرشت مان را خُشکانده و استخوان های مان را از دَرد، جوری به هم می پیچاند که صدایِ تَلخِ زٌق زُقش تا سال هایِ سال به گوش می رسد و روح مان را آزار می دهد؛ مرگ مادر، آن هَم وقتی دور مانده ای و در کنج غُربت زمین گیری، از آن رَنج های دودمان سوز است.!